پارت ۳
این اینجا چکار میکنه
(فلش بک به امروز صبح که ات داشت میرفت مدرسه)
هعی اسلت حال ندارم بیشتر افسردگی گرفتم وقتی دیدم بابام اینجوری به بقیه محبت میکنه همینجوری که تو فکر خودم بودم از خیابون رد شدم نزدیک بود یه ماشین بهم بزنه من رو زمین افتادم ولی هیچیم نشد اون آقایی از ماشینه در شد با ترس به طرفم اومد
_ خانم حالتون خوبه
+(با اعصبانیت بلند شدم) هویی عمو مگه چشم نداری دارم از خیابون رد میشم
_ توهم مگه کور چراغ قرمزه
+ چقدر پوروی تو
اون پسره سری رفت سوار ماشینش شدو گاز دادو رفت
ویو جیهوپ
از پدر مادرم خدافظی کردمو سوار ماشینم شدم همینجوری داشتم تو شهر گشد میزدم نزدیک بود یکیو بزنم خدایی اون دختره چقدر پورو بود هعی ولش ساعت ۴شدو رفتم دنبال دادشم تو مدرسه اش رفتم سمت دفترش یه دانش آموز اینجا بود وقتی دادشمو صدا کردم سرشو برگردوند این اینجا چکار میکنه
+تو اینجا چکار میکنی
_ من باید اینو ازت بپرسم
+ اکه کور نباشی یونیفورم تنمه
_ آهان پس تو اینجا دانش آموزی
+نه پس اینجا معلمم
_ چقدر پوروی تو با بزرگترت درست حرف بزن بچه
& واستا ببینم شنا همدیگرو میشناسین
+امروز این عمو ه میخواست منو با ماشین بزنه
_ دورغ نگو بچه جون چراغ قرمز بود خودش پرید جلو ماشین به من چه
& اوکی حالا بسه سرم رفت ات این داداشمه جیهوپ واستا تو عمو صداش میکنی(خنده)
+خوب مگه چیه بهش میخوره عمو باشه
_ هوی دختر جون انقدرم پیر نیستم ۳۱ سالمه
+(خجالت زده) تو ۳۱ سالته
_ خوب آره
ویو جیهوپ
خیلی کیوت بود لوپاش این گوجه قرمز شده بود
_داداش دیگ بریم
&آره بریم ات تو هم زود برو خونه تا دیر نشده یادت نره فردارو
+چشم
_ات الان تقریبن شبه میخوای باهامون بیای برسونیمت
+(چه پسره یک دفعه مهربون شد تو دلش گفت) نه مرسی
ویو ات
نمیدونن که من فعلن خونه نمیرم من حداقل تا ساعت۸ بیرونم پون حوصله خانوادمو ندارم تازه کار هم میکنم داشتم تو خیابون اینا قدم میزدم که برسم به محل کارم خدارو شکر رئیسم خیلی مهربونه مثل مادر میمونه برام...
(فلش بک به امروز صبح که ات داشت میرفت مدرسه)
هعی اسلت حال ندارم بیشتر افسردگی گرفتم وقتی دیدم بابام اینجوری به بقیه محبت میکنه همینجوری که تو فکر خودم بودم از خیابون رد شدم نزدیک بود یه ماشین بهم بزنه من رو زمین افتادم ولی هیچیم نشد اون آقایی از ماشینه در شد با ترس به طرفم اومد
_ خانم حالتون خوبه
+(با اعصبانیت بلند شدم) هویی عمو مگه چشم نداری دارم از خیابون رد میشم
_ توهم مگه کور چراغ قرمزه
+ چقدر پوروی تو
اون پسره سری رفت سوار ماشینش شدو گاز دادو رفت
ویو جیهوپ
از پدر مادرم خدافظی کردمو سوار ماشینم شدم همینجوری داشتم تو شهر گشد میزدم نزدیک بود یکیو بزنم خدایی اون دختره چقدر پورو بود هعی ولش ساعت ۴شدو رفتم دنبال دادشم تو مدرسه اش رفتم سمت دفترش یه دانش آموز اینجا بود وقتی دادشمو صدا کردم سرشو برگردوند این اینجا چکار میکنه
+تو اینجا چکار میکنی
_ من باید اینو ازت بپرسم
+ اکه کور نباشی یونیفورم تنمه
_ آهان پس تو اینجا دانش آموزی
+نه پس اینجا معلمم
_ چقدر پوروی تو با بزرگترت درست حرف بزن بچه
& واستا ببینم شنا همدیگرو میشناسین
+امروز این عمو ه میخواست منو با ماشین بزنه
_ دورغ نگو بچه جون چراغ قرمز بود خودش پرید جلو ماشین به من چه
& اوکی حالا بسه سرم رفت ات این داداشمه جیهوپ واستا تو عمو صداش میکنی(خنده)
+خوب مگه چیه بهش میخوره عمو باشه
_ هوی دختر جون انقدرم پیر نیستم ۳۱ سالمه
+(خجالت زده) تو ۳۱ سالته
_ خوب آره
ویو جیهوپ
خیلی کیوت بود لوپاش این گوجه قرمز شده بود
_داداش دیگ بریم
&آره بریم ات تو هم زود برو خونه تا دیر نشده یادت نره فردارو
+چشم
_ات الان تقریبن شبه میخوای باهامون بیای برسونیمت
+(چه پسره یک دفعه مهربون شد تو دلش گفت) نه مرسی
ویو ات
نمیدونن که من فعلن خونه نمیرم من حداقل تا ساعت۸ بیرونم پون حوصله خانوادمو ندارم تازه کار هم میکنم داشتم تو خیابون اینا قدم میزدم که برسم به محل کارم خدارو شکر رئیسم خیلی مهربونه مثل مادر میمونه برام...
۶.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.