پارت 18
فلیکس: داشتم کت فرمم رو میپوشیدم که یهو دوتا دست از پیشت بغلم کردن.
هیونجین: به! آقای هوانگ فلیکس چه به خودش رسیده.
اینطوری نکن، ازت میدزدنم..
فلیکس: بعد از دیشب رسما دوست پسر هیونجین شدم. وایی این بار دومم بود که لباشو بوسیدم. اون لبای پر حجمش مزه نعنا و عسل میده.
اینطوری میگی خجالت میکشم.
هیونجین: چرا سانشاین کوچولو. من از این به بعد دوست پسرتم. اینو که میدونی؟
فلیکس: آ_ره.
هیونجین: چه آره شلی. دوست نداری بگو خودتو اذیت...
فلیکس: نزاشتم ادامه بده و زیر چشمشو بوسیدم. من خیلی خیلی دوست دارم، فقط یکم برام غیر قابل باوره.
هیونجین: از کمرش گرفتم و رو هوا چرخوندمش.
خب حالا چجوری به بچه ها بگیم.؟؟
فلیکس: راس میگیا... حالا چیکار کنیم؟ منـ... خجالت میکشم.
هیونجین: من میگم. میدونی که خجالتی نیستم.
کمی بعد:
هیونجین: همه بهت زده، نگامون میکردن. فلیکس از خجالت پشتم قایم شده بود.
لینو:.......
هیونجین: خوب اگه حرفی ندارین، منو بیبیم میریم تمرین.
بعد فلیکس رو براید استایل بغلش کردم و سریع فرار کردیم. فلیکس که موضوع رو فهمید خندش گرف. وایی که چقدر این بشر گوگولیه.
لینو: تا ویندوزم بالا اومد فهمیدم اونا در رفتن. بدو بدو با هان رفتیم اتاق تمرین.. اونجا نبودن.
هان: یعنی کجان؟
لینو: میکشمت هوانگ.
هان: خنده ای کردم. خوش به حال هیونجین چقدر قوی بوده. با اون همه اذیتی که کرد بازم خیلی سریع به فلیکس اعتراف کرد کاش منم... منـ..
لینو: بدو بریم پایین رو ببینیم.
هان: باشه.
زنگ تفریح
سونگمین: خوب خسته نباشی دلاور خدا قوت پهلوان. ههه
لینو: مرگ.. عوضی
هیونجین: سلامـ...
لیسا: فلیکس! "همه جاشو چکاب کرد" هیونجین کاریت که نکرد نه..
هیونجین: منـ..
جونگوک: بهت اسیبی نزد که.. زد؟
هیونجین: بچهـ...
لینو: خیلی نگرانت بودم..
فلیکس: یکی یکی بفهمم چی میگین.
هان: فلیکس.
فلیکس: بله هانا.
هان: بیا یلحضه کارت دارم.
فلیکس: باشه، هیونجین کاری نداری؟
هیونجین: ببخشید شما.. من تازه واردم. اجازه شما که دست من نیست.
فلیکس: خنده ریزی کردم و بغلش کردمو گونشو بوسیدم.
بلی؟
هان: خب... فلیکس.. امم...هیونجینــ... تو چطوری فهمیدی هیونجین دوست داره.؟
فلیکس: من نمیدونستم دوستم داره واسه همین بهش اعتراف نکردم.
هان: چی؟ توهم میترسی اعتراف کنی؟
فلیکس: منم؟ یعنی تو...
هان: نه... یعنی.. یچیزی.. خوب.. میگم من.. من..
فلیکس: لینو رو دوست داری؟!
هیونجین: به! آقای هوانگ فلیکس چه به خودش رسیده.
اینطوری نکن، ازت میدزدنم..
فلیکس: بعد از دیشب رسما دوست پسر هیونجین شدم. وایی این بار دومم بود که لباشو بوسیدم. اون لبای پر حجمش مزه نعنا و عسل میده.
اینطوری میگی خجالت میکشم.
هیونجین: چرا سانشاین کوچولو. من از این به بعد دوست پسرتم. اینو که میدونی؟
فلیکس: آ_ره.
هیونجین: چه آره شلی. دوست نداری بگو خودتو اذیت...
فلیکس: نزاشتم ادامه بده و زیر چشمشو بوسیدم. من خیلی خیلی دوست دارم، فقط یکم برام غیر قابل باوره.
هیونجین: از کمرش گرفتم و رو هوا چرخوندمش.
خب حالا چجوری به بچه ها بگیم.؟؟
فلیکس: راس میگیا... حالا چیکار کنیم؟ منـ... خجالت میکشم.
هیونجین: من میگم. میدونی که خجالتی نیستم.
کمی بعد:
هیونجین: همه بهت زده، نگامون میکردن. فلیکس از خجالت پشتم قایم شده بود.
لینو:.......
هیونجین: خوب اگه حرفی ندارین، منو بیبیم میریم تمرین.
بعد فلیکس رو براید استایل بغلش کردم و سریع فرار کردیم. فلیکس که موضوع رو فهمید خندش گرف. وایی که چقدر این بشر گوگولیه.
لینو: تا ویندوزم بالا اومد فهمیدم اونا در رفتن. بدو بدو با هان رفتیم اتاق تمرین.. اونجا نبودن.
هان: یعنی کجان؟
لینو: میکشمت هوانگ.
هان: خنده ای کردم. خوش به حال هیونجین چقدر قوی بوده. با اون همه اذیتی که کرد بازم خیلی سریع به فلیکس اعتراف کرد کاش منم... منـ..
لینو: بدو بریم پایین رو ببینیم.
هان: باشه.
زنگ تفریح
سونگمین: خوب خسته نباشی دلاور خدا قوت پهلوان. ههه
لینو: مرگ.. عوضی
هیونجین: سلامـ...
لیسا: فلیکس! "همه جاشو چکاب کرد" هیونجین کاریت که نکرد نه..
هیونجین: منـ..
جونگوک: بهت اسیبی نزد که.. زد؟
هیونجین: بچهـ...
لینو: خیلی نگرانت بودم..
فلیکس: یکی یکی بفهمم چی میگین.
هان: فلیکس.
فلیکس: بله هانا.
هان: بیا یلحضه کارت دارم.
فلیکس: باشه، هیونجین کاری نداری؟
هیونجین: ببخشید شما.. من تازه واردم. اجازه شما که دست من نیست.
فلیکس: خنده ریزی کردم و بغلش کردمو گونشو بوسیدم.
بلی؟
هان: خب... فلیکس.. امم...هیونجینــ... تو چطوری فهمیدی هیونجین دوست داره.؟
فلیکس: من نمیدونستم دوستم داره واسه همین بهش اعتراف نکردم.
هان: چی؟ توهم میترسی اعتراف کنی؟
فلیکس: منم؟ یعنی تو...
هان: نه... یعنی.. یچیزی.. خوب.. میگم من.. من..
فلیکس: لینو رو دوست داری؟!
۴.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.