موج رویا پارت ۲
سفارشاتشون رو آماده کردم و براشون بردم غذا ی همرو روی میز گذاشتم دیدم که یکی بدجوری نگام میکنه وقتی ک برگشتم دیدم ک بله هوگو رئیس قبلیم بود اون اینجا چیکار میکنه خواستم سریع از اینجا برم که گفت میشه منو رو برام بیارید منم منو رو بردم
فلش بک به یا ماه پیش
هوگو:ات بیا دفترم کارت دارم سریع
ات:چشم سریع رفتم که دیدم درو قفل کرد
هوگو :ات به پیشنهادی که بهت دادم فک کردی
ات:ببخشید من همون موقع هم بهتون گفتم من همچین پیشنهادی بخاطر پول قبول نمیکنممم
هوگو :ولی این نشد جوابی که من خواستم بیب فقط ازت خواستم که یه شبو بهم حال بدی قول میدم به تو هم خیلی خوش میگذره بهم هی نزدیک و نزدیک تر میشد منم هی میرفتم عقب که رسیدم به دیوار به زور لباش و گذاشت رو لبام
هرچی تقلا کردم اون تکون نخورد بیشتر مک میزد که با زانوم زدم به اونجاش....
پرش زمانی حال ..
وقتی منو رو بردم براش با دستش باسنم و گرفت و گفت
هوگو:بهتری چیزی نگی وگرنه بلایی سرت میارم
ات:آقای محترم دارید چیکار میکنی(با دااد)
با داد من یهو اعضای بی تی اس برگشتن و خیلی زود رئیسم اومد بیرون و گفت
رئیس:ات چی شده حالت خوبه
ات :این آقا بزور میخاست به من دست بزنه
همین حرفم کافی بود رئیسم ..هوگو رو بیرون که
از دید اعضای
تهیونگ:اون عوضی چطوری تونست بهش دست بزنه خودم خفت میکنممم(توی دلش گفت)
نامجون:الان اون دختر بیچاره چه حسی داره
جین :به نظر من که حس بدی داره. اگه یکی بزور به من دست بزنه من حالم داغون میشه چه برسه به اون دختره
شوگا :بچهها دیه هممون غذامون خوردیم دیه بریم خونه فردا کنسرت داریم و باید تمرین کنیم
پسرا :آره بریمممم
ویو از دید ات
شب بود خیلی خلوت منم راه افتادم برم خونه وسط راه یهو یه چیزیی دیدم اون اون .. اون یه سگ بود چقدر آشناس من این سگو کجا دیدم خدااا
یهو یادم اومد اون سگ تهیونگ بود یونان اون اینجا چیکار میکنه حتما گم شده یونانی بغل کردم و رفتم خونه خیلی خسته بودم برای همین زود یونان و بردم و رفتم خوابیدم......
فلش بک به یا ماه پیش
هوگو:ات بیا دفترم کارت دارم سریع
ات:چشم سریع رفتم که دیدم درو قفل کرد
هوگو :ات به پیشنهادی که بهت دادم فک کردی
ات:ببخشید من همون موقع هم بهتون گفتم من همچین پیشنهادی بخاطر پول قبول نمیکنممم
هوگو :ولی این نشد جوابی که من خواستم بیب فقط ازت خواستم که یه شبو بهم حال بدی قول میدم به تو هم خیلی خوش میگذره بهم هی نزدیک و نزدیک تر میشد منم هی میرفتم عقب که رسیدم به دیوار به زور لباش و گذاشت رو لبام
هرچی تقلا کردم اون تکون نخورد بیشتر مک میزد که با زانوم زدم به اونجاش....
پرش زمانی حال ..
وقتی منو رو بردم براش با دستش باسنم و گرفت و گفت
هوگو:بهتری چیزی نگی وگرنه بلایی سرت میارم
ات:آقای محترم دارید چیکار میکنی(با دااد)
با داد من یهو اعضای بی تی اس برگشتن و خیلی زود رئیسم اومد بیرون و گفت
رئیس:ات چی شده حالت خوبه
ات :این آقا بزور میخاست به من دست بزنه
همین حرفم کافی بود رئیسم ..هوگو رو بیرون که
از دید اعضای
تهیونگ:اون عوضی چطوری تونست بهش دست بزنه خودم خفت میکنممم(توی دلش گفت)
نامجون:الان اون دختر بیچاره چه حسی داره
جین :به نظر من که حس بدی داره. اگه یکی بزور به من دست بزنه من حالم داغون میشه چه برسه به اون دختره
شوگا :بچهها دیه هممون غذامون خوردیم دیه بریم خونه فردا کنسرت داریم و باید تمرین کنیم
پسرا :آره بریمممم
ویو از دید ات
شب بود خیلی خلوت منم راه افتادم برم خونه وسط راه یهو یه چیزیی دیدم اون اون .. اون یه سگ بود چقدر آشناس من این سگو کجا دیدم خدااا
یهو یادم اومد اون سگ تهیونگ بود یونان اون اینجا چیکار میکنه حتما گم شده یونانی بغل کردم و رفتم خونه خیلی خسته بودم برای همین زود یونان و بردم و رفتم خوابیدم......
۲.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.