وانشات تهیونگ🙂
نکته:یکم قبل تر این پارت پست قبلیه این ادامش هست
👝نام وانشات:احساس؟👝
🎩ادامه ی پارت:۱۳🎩
اروم واردش کرد
ریسا جیغش رفت هوا
ریسا:جیغغغغغغغ آه آه آییییی
(نفسش بند اومد)
ریسا:آ...آی آ....آرو...م تر
تهیونگ:از دستی توش محکم کوبیدم تا لذتو حس کنه
دورو برمو نگاه کردم دیدم پسرا جوری کاراشونو انجام میدادن ک میز جوری بود انگار میخواست بشکنه
تهیونگ:وای هنوزم ک تنگی
ریسا:خیلی محکم ضربه میزد ک دردم تبدیل ب لذت شد
تهیونگ ناله ای مردونه کرد ک یهو ی چیز داغی رو داخلم حس کردم
دیدم تمام پسراهم ی ناله مردونه کردن
داشتم بچه هارو دید میزدم ک دیدم راینا داره زیر دست جیمین خفه میشه انقدر ک ضربه های مهمی وارد میشه بهش
صدای چسبیدن بدنامون بهم کل مدرسه رو برداشته بود
همینجوری داشتیم عملیات فتح المبین پنج رو انجام میدادیم ک یهو زنگ خورد
تهیونگ:زنگ خورد شوکه شدم سریع ازش در آوردم
داشتیم لباسامونو تنمون میکردیم ک یهو مدیر اومد و همه مون با هم خشک مون زد
بدون هیچ حرفی همراه با تعجب و خجالت در و بست و رفت
ما هم خیلی خجالت زده بودیم اما از کلاس بیرون اومدیم ک...
حمایت کنینننن
👝نام وانشات:احساس؟👝
🎩ادامه ی پارت:۱۳🎩
اروم واردش کرد
ریسا جیغش رفت هوا
ریسا:جیغغغغغغغ آه آه آییییی
(نفسش بند اومد)
ریسا:آ...آی آ....آرو...م تر
تهیونگ:از دستی توش محکم کوبیدم تا لذتو حس کنه
دورو برمو نگاه کردم دیدم پسرا جوری کاراشونو انجام میدادن ک میز جوری بود انگار میخواست بشکنه
تهیونگ:وای هنوزم ک تنگی
ریسا:خیلی محکم ضربه میزد ک دردم تبدیل ب لذت شد
تهیونگ ناله ای مردونه کرد ک یهو ی چیز داغی رو داخلم حس کردم
دیدم تمام پسراهم ی ناله مردونه کردن
داشتم بچه هارو دید میزدم ک دیدم راینا داره زیر دست جیمین خفه میشه انقدر ک ضربه های مهمی وارد میشه بهش
صدای چسبیدن بدنامون بهم کل مدرسه رو برداشته بود
همینجوری داشتیم عملیات فتح المبین پنج رو انجام میدادیم ک یهو زنگ خورد
تهیونگ:زنگ خورد شوکه شدم سریع ازش در آوردم
داشتیم لباسامونو تنمون میکردیم ک یهو مدیر اومد و همه مون با هم خشک مون زد
بدون هیچ حرفی همراه با تعجب و خجالت در و بست و رفت
ما هم خیلی خجالت زده بودیم اما از کلاس بیرون اومدیم ک...
حمایت کنینننن
۱۵.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.