ا/ت : جونگ کوک کجایی .
ا/ت : جونگ کوک کجایی .
جونگ کوک : من تو اتاقم هستم.
ا/ت : جونگ کوک غذا میخوری بیارم ؟
جونگ کوک : نه من با اعضا خوردم.
ویو ا/ت
اون چند روز بود تا شب نمیومد خونه دلم براش تنگ میشد .
خب پدر بچه توراهی منه من که. نمیتونم بزارم بچم بی پدر بزرگ بزرگ شه.
ویو جونگ کوک
ا/ت چند روز بود ی چیزی رو از من پنهان میکرد . دلم براش میسوزه .
قراره فردا اعضا بیان خونمون برای اولین بار
بچه ها ببخشید کم نوشتم آخه تازه کارم رو شروع کردم حمایت کنید پارت بعدی طولانی باشه
جونگ کوک : من تو اتاقم هستم.
ا/ت : جونگ کوک غذا میخوری بیارم ؟
جونگ کوک : نه من با اعضا خوردم.
ویو ا/ت
اون چند روز بود تا شب نمیومد خونه دلم براش تنگ میشد .
خب پدر بچه توراهی منه من که. نمیتونم بزارم بچم بی پدر بزرگ بزرگ شه.
ویو جونگ کوک
ا/ت چند روز بود ی چیزی رو از من پنهان میکرد . دلم براش میسوزه .
قراره فردا اعضا بیان خونمون برای اولین بار
بچه ها ببخشید کم نوشتم آخه تازه کارم رو شروع کردم حمایت کنید پارت بعدی طولانی باشه
۳.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳