Part: (9)
Part: (9)
ات: منظورشو نفهمیدم پایین رو نگاه کردم دیدم فقط به گل که داره پامو لمس میکنه منم فک کردم ماره تو چند ثانیه بغضم رفت تبدیل به خشم شد. کوک بهتره همین الان فرار کنی
کوک: براچی مگه میخوای چیکار کنی
ات: بیشگونی از شکمش گرفتم که دیدم رفت عقب واقعا قلقلکی بود هعیی واقعا قلقلکی
کوک: کیی من نههه
ات: همینجوری دنبال کوک میدویدم که نمیدونم یدفعه پام به کجا گیر کرد افتادم روی کوک انتظار اینو نداشتم یه دستم بغل صورتش بود یه دستم روی شونش صورتامون خیلی نزدیک بود نمیدونم چشاش چی داشت که انقدر جذبش میشدم دستمو گذاشتم گونش اروم زدم تو صورتش دیدم چشم غره ای بهم رفت هولم داد
ات: خوب حالا چته یه کف گرگی اروم بود
کوک: نقشه کو؟؟
ات: اومدم نقشه وردارم دیدم کوک ورداشت
کوک: یه نقشه نمیتونی نگه داری
ات: باشه بابا تو خوبی
کوک: معلومه من خوبم حالا پاشو بریم پرچم رو پیدا کنیم
ات: دستشو سمتم دراز کرد دستشو گرفتم که پاشم یدفعه دستمو ول کرد
ات: خیلییی بیشعوریییی دیدم کوک پوزخندی زد رفت من دنبالش رفتم
ات: حالا از کدوم طرف باید بریم
کوک: دنبالم بیا
ات: همینجوری پشت سرش میرفتم برضی موقع ها راه رو باز عوض میکردد
ات: براچی نمیرسیم نیم ساعته همینجوری داریم میچرخیم
کوک: ات اینجای نقشه رو میبینی ما اینجاییم اما باید اینجا باشیم
ات:اینو گفت سرجام خشکم زد
کوک: ات ات چیشد امممم ارومی؟؟
ات: بنظرت من الان اروممم از کنارش رد شدم تکیه دادم به درخت
کوک: ات اروم باش این مسابقه نیست که مدال طلا که نمیدنن...
چطور بود♡
ات: منظورشو نفهمیدم پایین رو نگاه کردم دیدم فقط به گل که داره پامو لمس میکنه منم فک کردم ماره تو چند ثانیه بغضم رفت تبدیل به خشم شد. کوک بهتره همین الان فرار کنی
کوک: براچی مگه میخوای چیکار کنی
ات: بیشگونی از شکمش گرفتم که دیدم رفت عقب واقعا قلقلکی بود هعیی واقعا قلقلکی
کوک: کیی من نههه
ات: همینجوری دنبال کوک میدویدم که نمیدونم یدفعه پام به کجا گیر کرد افتادم روی کوک انتظار اینو نداشتم یه دستم بغل صورتش بود یه دستم روی شونش صورتامون خیلی نزدیک بود نمیدونم چشاش چی داشت که انقدر جذبش میشدم دستمو گذاشتم گونش اروم زدم تو صورتش دیدم چشم غره ای بهم رفت هولم داد
ات: خوب حالا چته یه کف گرگی اروم بود
کوک: نقشه کو؟؟
ات: اومدم نقشه وردارم دیدم کوک ورداشت
کوک: یه نقشه نمیتونی نگه داری
ات: باشه بابا تو خوبی
کوک: معلومه من خوبم حالا پاشو بریم پرچم رو پیدا کنیم
ات: دستشو سمتم دراز کرد دستشو گرفتم که پاشم یدفعه دستمو ول کرد
ات: خیلییی بیشعوریییی دیدم کوک پوزخندی زد رفت من دنبالش رفتم
ات: حالا از کدوم طرف باید بریم
کوک: دنبالم بیا
ات: همینجوری پشت سرش میرفتم برضی موقع ها راه رو باز عوض میکردد
ات: براچی نمیرسیم نیم ساعته همینجوری داریم میچرخیم
کوک: ات اینجای نقشه رو میبینی ما اینجاییم اما باید اینجا باشیم
ات:اینو گفت سرجام خشکم زد
کوک: ات ات چیشد امممم ارومی؟؟
ات: بنظرت من الان اروممم از کنارش رد شدم تکیه دادم به درخت
کوک: ات اروم باش این مسابقه نیست که مدال طلا که نمیدنن...
چطور بود♡
۱.۸k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.