پارت اول..
انقد تو خونه ورزش کرده بودم دیگه جون نداشتم...
یک آن دستمو بردم سمت سرم که بخارونمش،اما به طرز فجیعی زیر بغلم یخ زد😬
+اَخه لنتی چ عرقی کردم😐
آستین کوتاه پوشیده بودم و یکم موی گوه زیر بغلم در اومده بود🤭
دماغمو بردم سمت لباسم..نمی دونم مرضم چی بود از بچگی عادت داشتم هر وقت عرق میکنم ببینم چه بویی میده..فقط شانس آوردم دلم نخواسته بود مزه شو بفهمم..😐(بسی عُق آور🤢)
حال نداشتم لباسامو عوض کنم و حموم برم...سرمو کردم زیر لباسم و یک پوف کردم که شاید اون حجم عرق خشک بشه...گوشیم زنگید...
+بله..؟
×/سلام آب دماغ چطوری چ میکنی؟
+شما..؟🤨
×/لهت کنم خانم کیم جنی..؟اذیت نکن باو جیسویم😂
+اووو..خو چرا زودتر نگفتی عنتر خوشگلم😍الهی جر بخوری چیطوری دلم برات تنگیده😍😁
×/خیلی ممنون بابت محبتت زبانم قاصره از این حجم الطاف دوستانه😻😶ممنون خوبم😂خودتم الهی انقد بگوزی ک با مغز بری تو دیوار😂
(((نگین من چقد خیال پردازم خودم با دوستام اینجوری فک میزنیم😂)))
×/آخ مررررردم بسه دیگه زبون نریز خوب چیه؟🤣🥵🤣🤣🤣
بعد کلی زر زر کردن تلفنو قطع کردم
خواستم برگردم برم توی اتاقم که با مغز کوبیده شدم به سینه تهیونگ...
بدون هیچ حرفی گفت..
_به خدا میسپارمت😶
منم که پرو تشریف داشتم...
+منم به حضرت عزرائیل میسپارمت چلغوز..چرا آدمو میترسونی..؟
_به به چه با ادب😍...چقدم برا من لات بازی در میاره😒حواسم بهت هستا خیلی مزه میریزی نمکدون😐
+نمکدون عمته..من مث شکرم بگو دهنت عادت کنه..از چیزای شور هم خوشم نمیاد😏😎
همون لحظه ریخت بَشَر..<|
تهیونگ..🙄😶
من..😌😌
ی دو دقیقه گذشت...
_من حوصلم سر رفته چیکار کنیم..؟
+زیرشو کم کن سر نزه گازم کثیف میشه..جمع نبند خودتی تک و تنها من کای کار رو سرم ریخته حالا هم بسلامت😁
+یعنی به توالت توی دستشویی قسم یه چی زدی😑کدوم بنی بشری رو دیدی با شوهر بدبختش اینجوری حرف بزنه..؟چیشده امروز لات بازی درمیاری..؟خجالت نکش بیا کمربندمو باز کن بیوفت دنبالم کتک بزن..زمونه عوض شده بخدا😑😑
+اه مث این مامانا انقد غر غر نکن...البته بد فکری هم نیست🤩..زودباش واش کن..😁
_هن؟😳
+میگم کمربندتو وا کن..!!
_چرا..؟مگه تو کار نداشتی..؟🙄
+خوب میخوام بزنم دیگه..نخیر منشیم زنگ زد گفت همش کنسله😌
تا این حرفو زدم فرار کرد...حالا من بدو این بدو...
آخر سر خودمو پرت کردم روش و کمربندشو باز کردم..اما پرتم کرد..تا اومد بلند شه کمربندشو کشیدم که در بیارم و همزمان شلوارش هم درومد😐🤯
در مغز پوکیده من..::
*اه لنتی لعنت به من خیلی جو گرفتم..حواسم نبود از این شلوار لشا پوشیده که بدون کمربند ده تن گودزیلا توش جا میشن😶*
فاتحمو خوندم..
برا اینکه فکر شیطانی نکنه عربده زدم..
+هیییی غضمیت خر..چیکار میکنی...😨😨
تهیونگ...😈
یک آن دستمو بردم سمت سرم که بخارونمش،اما به طرز فجیعی زیر بغلم یخ زد😬
+اَخه لنتی چ عرقی کردم😐
آستین کوتاه پوشیده بودم و یکم موی گوه زیر بغلم در اومده بود🤭
دماغمو بردم سمت لباسم..نمی دونم مرضم چی بود از بچگی عادت داشتم هر وقت عرق میکنم ببینم چه بویی میده..فقط شانس آوردم دلم نخواسته بود مزه شو بفهمم..😐(بسی عُق آور🤢)
حال نداشتم لباسامو عوض کنم و حموم برم...سرمو کردم زیر لباسم و یک پوف کردم که شاید اون حجم عرق خشک بشه...گوشیم زنگید...
+بله..؟
×/سلام آب دماغ چطوری چ میکنی؟
+شما..؟🤨
×/لهت کنم خانم کیم جنی..؟اذیت نکن باو جیسویم😂
+اووو..خو چرا زودتر نگفتی عنتر خوشگلم😍الهی جر بخوری چیطوری دلم برات تنگیده😍😁
×/خیلی ممنون بابت محبتت زبانم قاصره از این حجم الطاف دوستانه😻😶ممنون خوبم😂خودتم الهی انقد بگوزی ک با مغز بری تو دیوار😂
(((نگین من چقد خیال پردازم خودم با دوستام اینجوری فک میزنیم😂)))
×/آخ مررررردم بسه دیگه زبون نریز خوب چیه؟🤣🥵🤣🤣🤣
بعد کلی زر زر کردن تلفنو قطع کردم
خواستم برگردم برم توی اتاقم که با مغز کوبیده شدم به سینه تهیونگ...
بدون هیچ حرفی گفت..
_به خدا میسپارمت😶
منم که پرو تشریف داشتم...
+منم به حضرت عزرائیل میسپارمت چلغوز..چرا آدمو میترسونی..؟
_به به چه با ادب😍...چقدم برا من لات بازی در میاره😒حواسم بهت هستا خیلی مزه میریزی نمکدون😐
+نمکدون عمته..من مث شکرم بگو دهنت عادت کنه..از چیزای شور هم خوشم نمیاد😏😎
همون لحظه ریخت بَشَر..<|
تهیونگ..🙄😶
من..😌😌
ی دو دقیقه گذشت...
_من حوصلم سر رفته چیکار کنیم..؟
+زیرشو کم کن سر نزه گازم کثیف میشه..جمع نبند خودتی تک و تنها من کای کار رو سرم ریخته حالا هم بسلامت😁
+یعنی به توالت توی دستشویی قسم یه چی زدی😑کدوم بنی بشری رو دیدی با شوهر بدبختش اینجوری حرف بزنه..؟چیشده امروز لات بازی درمیاری..؟خجالت نکش بیا کمربندمو باز کن بیوفت دنبالم کتک بزن..زمونه عوض شده بخدا😑😑
+اه مث این مامانا انقد غر غر نکن...البته بد فکری هم نیست🤩..زودباش واش کن..😁
_هن؟😳
+میگم کمربندتو وا کن..!!
_چرا..؟مگه تو کار نداشتی..؟🙄
+خوب میخوام بزنم دیگه..نخیر منشیم زنگ زد گفت همش کنسله😌
تا این حرفو زدم فرار کرد...حالا من بدو این بدو...
آخر سر خودمو پرت کردم روش و کمربندشو باز کردم..اما پرتم کرد..تا اومد بلند شه کمربندشو کشیدم که در بیارم و همزمان شلوارش هم درومد😐🤯
در مغز پوکیده من..::
*اه لنتی لعنت به من خیلی جو گرفتم..حواسم نبود از این شلوار لشا پوشیده که بدون کمربند ده تن گودزیلا توش جا میشن😶*
فاتحمو خوندم..
برا اینکه فکر شیطانی نکنه عربده زدم..
+هیییی غضمیت خر..چیکار میکنی...😨😨
تهیونگ...😈
۱۴.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.