part:5
"ᴜɴᴋɴᴏᴡɴ ᴛᴏʀᴛᴜʀᴇʀ"
"ویو راشل"
جیهوپ: خب...الان یعنی عاشقه کسی شدی که چند ساعته میشناسیش؟(خنده و تعجب)
راشل: چی نه،یکی از فامیلامون که راهشش تا سئول خییییلی دوره ازم کمک خواست...
جیهوپ: خب ببین اگه واقعا دوسش داری به نظرم ازش نگذر ....
راشل: اخه میدونی ...تابه حال کسی ازم تعریف نکرده بود برا همین فک میکنم چون از حرفاش خوشم امده این علاقه کوچیک به وجود امده...یعنی فامیلمونن تابه حال با پسری نبود و ارتباط نداشته
جیهوپ: راشل به حرف دلت گوش کن ...از کجا معلوم شاید شخصی که میگی کسی باشه که تا اخر امرت کنارش خوشحال باشی...اوه یعنی فامیلتون( خنده)
شاید راست میگفت،
راشل: خیلی ممنونم..بابت کمکت( لبخند
دستشو رو موهام کشید
جیهوم: خواهش میکنم فسقلی
جیمین: خوش میگذره؟
سرمو بلند کرددم که جیمین داشت نگام میکرد و انگار زیاد ازین حرکت جیهوپ خوشش نیومد
خواستم چییزی بگم که دوباره سرو کله یه میا پیدا شد
چسبید به جیمین و لوس بازی دراورد
جیمین با همون اخم رفت نشست پشت سرم و میا هم کنارش نشست و سعی داشت با جیمین همکلام شه
ولی جیمین طلبکارانه نگام میکرد و دست به سینه بود
میا: جیمین چرا همش به این اطیقه نگاه میکنی؟ یکمم به من توجعه کن
و طبق معمول میا با حرفاش نابودم کرد ، حتی بعضی وقتا باور میکردم که هیچ چیزی جذابی تو خودم ندارم
رومو ازشون گرفتم و عین ادم سر جام نشستم
جیمین: هعی تو...چیبود اسمت؟ ...اها میا....میری گم شی سر جات بشینی یا خودم ببرمت ؟
میا: وا؟
جیمین: در ضمن دفعه اخرت باشه با راشل اینطور حرف میزنیی...جرعت داری یبار دیگه گنده تر از دهنت زر بزن که زبونتو ار حلقت بکشم بیرون...گمشوو
سرمو برگردوندم طرفشون ، باید بگم کل کلاس حواسشون به اون دوتا بود
که یکی از اون جادوگرایه میا دست میارو کشیدو بلند کرد برد سر جاشون
که همون موقه معلم امد داخل
معلم : چخبره اینجا؟ بشینید سر جاتون
همه بچه ها سر جاهاشون نشستن و دیگه چییزی نگفتن
معلم: خب یه دانش اموز جدید داریم ...پارک جیمین لطفا بلند شو
با گفتن اسم و فامیلیش همه کلا از تعجب موندن
..: پارک جیمین؟ مگه اون دبیرستانیه؟
&: یعنی فقط اسماشون شبیه همه؟
__: شنیده بودم خیلی خوش تیپه یعنی این اربباب جیمینه؟
*: ولی اینجا چیکار میکنه
معلم: خفه شیدد...
معلممون یکم زیادی قاطیه
جیمین با غرور و بیخیالی از جاش بلند شدو و بدون حرفی نشست
ارباب جیمین؟
"ویو راشل"
جیهوپ: خب...الان یعنی عاشقه کسی شدی که چند ساعته میشناسیش؟(خنده و تعجب)
راشل: چی نه،یکی از فامیلامون که راهشش تا سئول خییییلی دوره ازم کمک خواست...
جیهوپ: خب ببین اگه واقعا دوسش داری به نظرم ازش نگذر ....
راشل: اخه میدونی ...تابه حال کسی ازم تعریف نکرده بود برا همین فک میکنم چون از حرفاش خوشم امده این علاقه کوچیک به وجود امده...یعنی فامیلمونن تابه حال با پسری نبود و ارتباط نداشته
جیهوپ: راشل به حرف دلت گوش کن ...از کجا معلوم شاید شخصی که میگی کسی باشه که تا اخر امرت کنارش خوشحال باشی...اوه یعنی فامیلتون( خنده)
شاید راست میگفت،
راشل: خیلی ممنونم..بابت کمکت( لبخند
دستشو رو موهام کشید
جیهوم: خواهش میکنم فسقلی
جیمین: خوش میگذره؟
سرمو بلند کرددم که جیمین داشت نگام میکرد و انگار زیاد ازین حرکت جیهوپ خوشش نیومد
خواستم چییزی بگم که دوباره سرو کله یه میا پیدا شد
چسبید به جیمین و لوس بازی دراورد
جیمین با همون اخم رفت نشست پشت سرم و میا هم کنارش نشست و سعی داشت با جیمین همکلام شه
ولی جیمین طلبکارانه نگام میکرد و دست به سینه بود
میا: جیمین چرا همش به این اطیقه نگاه میکنی؟ یکمم به من توجعه کن
و طبق معمول میا با حرفاش نابودم کرد ، حتی بعضی وقتا باور میکردم که هیچ چیزی جذابی تو خودم ندارم
رومو ازشون گرفتم و عین ادم سر جام نشستم
جیمین: هعی تو...چیبود اسمت؟ ...اها میا....میری گم شی سر جات بشینی یا خودم ببرمت ؟
میا: وا؟
جیمین: در ضمن دفعه اخرت باشه با راشل اینطور حرف میزنیی...جرعت داری یبار دیگه گنده تر از دهنت زر بزن که زبونتو ار حلقت بکشم بیرون...گمشوو
سرمو برگردوندم طرفشون ، باید بگم کل کلاس حواسشون به اون دوتا بود
که یکی از اون جادوگرایه میا دست میارو کشیدو بلند کرد برد سر جاشون
که همون موقه معلم امد داخل
معلم : چخبره اینجا؟ بشینید سر جاتون
همه بچه ها سر جاهاشون نشستن و دیگه چییزی نگفتن
معلم: خب یه دانش اموز جدید داریم ...پارک جیمین لطفا بلند شو
با گفتن اسم و فامیلیش همه کلا از تعجب موندن
..: پارک جیمین؟ مگه اون دبیرستانیه؟
&: یعنی فقط اسماشون شبیه همه؟
__: شنیده بودم خیلی خوش تیپه یعنی این اربباب جیمینه؟
*: ولی اینجا چیکار میکنه
معلم: خفه شیدد...
معلممون یکم زیادی قاطیه
جیمین با غرور و بیخیالی از جاش بلند شدو و بدون حرفی نشست
ارباب جیمین؟
۲۲.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.