عشق ناخواسته Part. 30
و بعد لی ها رو بردن به اتاق شکنجه
هوسوک ـ خوب شکنجه رو شروع کنید و بعد با شلاق شروع کرد به زدنش
هوسوک ـ حالا میبینی کسی که بخواد منو دست بندازه چی میشه
لی ها ـ. تو رو خدا بسه من غلط کردم
هوسوک. ـ امرا فکر کردی به همین راحتی ها ولت می کنم من تا تو رو نکشم نفس راحت نمی کشم
و بعد میله ی داغ رو گذاشت روی دستش
همینجور داشتن شکنجش میدادن که یه دفعه هه یونگ هم اوردن
و اونم بستن به یندلی و شروع به شکنجه دادنش دادن
و بعد از یه عالمه شکنجه ها ی درد ناک و دوتا گلوله توی مغزشون کارشون رو تموم کرد
هوسوک ـ. جنازه هاشون رو برید بندازید توی جنگل تا گرگا بخورن
نگهبان ـ چشم قربان
و اونا هم همون کار رو انجام دادی
و بعدش از اون اتاق رفت بیرون
از زبان هوسوک
هر چی بیشتر میگذره به حسی که به دایون دارم مطمعن تر میشم
بزار یکم از این ماجرا بگذره بهش پیشنهاد میدم
دایون ـ. هوسوک کارت باهاش تموم شد
هوسوک ـ اره تا حد مرگ شکنجه شون داپم بعدشم کشتمشون
دایون ـ دمت گرم خوب دیگه کار منم تموم شد من فعلا میرم
هوسوک ـ راستی امشب میام دنبالت باهم بریم بیرون
دایون ـ باشه ساعت
هوسوک ـ ساعت هشت اماده باش
دایون ـ اوکی
هوسوک ـ خوب شکنجه رو شروع کنید و بعد با شلاق شروع کرد به زدنش
هوسوک ـ حالا میبینی کسی که بخواد منو دست بندازه چی میشه
لی ها ـ. تو رو خدا بسه من غلط کردم
هوسوک. ـ امرا فکر کردی به همین راحتی ها ولت می کنم من تا تو رو نکشم نفس راحت نمی کشم
و بعد میله ی داغ رو گذاشت روی دستش
همینجور داشتن شکنجش میدادن که یه دفعه هه یونگ هم اوردن
و اونم بستن به یندلی و شروع به شکنجه دادنش دادن
و بعد از یه عالمه شکنجه ها ی درد ناک و دوتا گلوله توی مغزشون کارشون رو تموم کرد
هوسوک ـ. جنازه هاشون رو برید بندازید توی جنگل تا گرگا بخورن
نگهبان ـ چشم قربان
و اونا هم همون کار رو انجام دادی
و بعدش از اون اتاق رفت بیرون
از زبان هوسوک
هر چی بیشتر میگذره به حسی که به دایون دارم مطمعن تر میشم
بزار یکم از این ماجرا بگذره بهش پیشنهاد میدم
دایون ـ. هوسوک کارت باهاش تموم شد
هوسوک ـ اره تا حد مرگ شکنجه شون داپم بعدشم کشتمشون
دایون ـ دمت گرم خوب دیگه کار منم تموم شد من فعلا میرم
هوسوک ـ راستی امشب میام دنبالت باهم بریم بیرون
دایون ـ باشه ساعت
هوسوک ـ ساعت هشت اماده باش
دایون ـ اوکی
۷.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.