سیاه سفید قلبم
_ببینین مادر من توی زندگیش کلی سختی کشیده او نمیخاد دختراش سختی بکشن من که هیچی اما دلوین درد بی پدری کشیده مرد بالا سرش نبوده هروقتم دردلی داشته به من گفته اما نمیخام دیگه توی زندگیش دردی داشته باشه چه شما شوهرش باشید یا یکی دیگه اگه تو دلوین و دوست داری باید تمام تلاشتو بکنی تا کمبود نداشته باشه
=بله میدونم اما از وقتی دلوین وارد زندگیم شده زندگیم یه تکونه ساسی خورده من حتا از خودمم بیشتر دوسش دارم من هرکاری میکنم تا کمبودی نداشته باشه
سپهر با سه تا قهوه اومد و نذاشت ادامه حرفشو بگه وقتی قهوه هارو گذاشت روبه من گفت
= چیزه دیگه ای لازم ندارین
_ممنون نه میتونی بری
پوکر نگام کرد که فهمیدم داره از فضولی میمیره زیر لب اروم که فقط خودش بشنوه لب زدم
_برو برات تعریف میکنم
=اگه دعوا شد خبرم کن ابجی
_باشه برو
وقتی سپهر رفت متوجه نگاه های گاه و بی گاه دوست وریا شدم اما توجهی نکردم خیلی خوشتیپ بود معلومه از این امپول ها استفاده میکنه نگاتش کردم بی پروا از پرسیدم
_شمام از امپول ها استفاده میکنی که اینجوری عضلاتت بزگ میشن
نگاهی بهم انداخت انگار انتظاره این حرفمو نداشت
=بله میدونم اما از وقتی دلوین وارد زندگیم شده زندگیم یه تکونه ساسی خورده من حتا از خودمم بیشتر دوسش دارم من هرکاری میکنم تا کمبودی نداشته باشه
سپهر با سه تا قهوه اومد و نذاشت ادامه حرفشو بگه وقتی قهوه هارو گذاشت روبه من گفت
= چیزه دیگه ای لازم ندارین
_ممنون نه میتونی بری
پوکر نگام کرد که فهمیدم داره از فضولی میمیره زیر لب اروم که فقط خودش بشنوه لب زدم
_برو برات تعریف میکنم
=اگه دعوا شد خبرم کن ابجی
_باشه برو
وقتی سپهر رفت متوجه نگاه های گاه و بی گاه دوست وریا شدم اما توجهی نکردم خیلی خوشتیپ بود معلومه از این امپول ها استفاده میکنه نگاتش کردم بی پروا از پرسیدم
_شمام از امپول ها استفاده میکنی که اینجوری عضلاتت بزگ میشن
نگاهی بهم انداخت انگار انتظاره این حرفمو نداشت
۲.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.