عشق مافیایی
عشق مافیایی
پارت 10
ا.ت ویو
موهامو خشک کردم. روی تخت دراز کشیدم و داشتم فکر میکردم.
یعنی پدرم انقدر عوضی بود که یه بچه رو کشت؟ واقعا که. اون حتی بهم نگفت که یه مافیاعه. فکر کنم ته خیلی برادرش رو دوست داشت.
تو همین فکر ها بودم که میا در رو زد و من رو برای ناهار صدا کرد.
فلش بک فردا صبح
ا.ت ویو
صبح بیدار شدم و دیدم میا اومد تو اتاقم.
× ا.ت ا.ت.
+ چیه چیکارم داری؟ ( خوابالود)
× ارباب جوان گفتن که شمارو بیدار کنم. چون میخواین برین خرید. ( ذوق)
+ من میخوام برم خرید تو چرا ذوق داری؟( خوابالود)
× خب همینجوری. من دیگه میرم.
وقتی میا رفت رفتم و یه دوش کوچیک گرفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم. یه لباس سیاه ساده انتخاب کردم و پوشیدم. ( عکسشو میزارم)
رفتم پایین و دیدم که ته رو کاناپه نشته.
+ سلام.
_ دیر کردی
+ میدونم. حالا میتونم یه چیزی بخورم؟
_ نه چون همین الانشم دیر شده. (سرد)
+ ولی............باشه بابا حالا میشه بریم؟
ته رفت سوار ماشینش شد. منم دنبالش رفتم.
...............................................................
بچه ها درسام زیاده. روزی یه پارت میزارم.
پارت 10
ا.ت ویو
موهامو خشک کردم. روی تخت دراز کشیدم و داشتم فکر میکردم.
یعنی پدرم انقدر عوضی بود که یه بچه رو کشت؟ واقعا که. اون حتی بهم نگفت که یه مافیاعه. فکر کنم ته خیلی برادرش رو دوست داشت.
تو همین فکر ها بودم که میا در رو زد و من رو برای ناهار صدا کرد.
فلش بک فردا صبح
ا.ت ویو
صبح بیدار شدم و دیدم میا اومد تو اتاقم.
× ا.ت ا.ت.
+ چیه چیکارم داری؟ ( خوابالود)
× ارباب جوان گفتن که شمارو بیدار کنم. چون میخواین برین خرید. ( ذوق)
+ من میخوام برم خرید تو چرا ذوق داری؟( خوابالود)
× خب همینجوری. من دیگه میرم.
وقتی میا رفت رفتم و یه دوش کوچیک گرفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم. یه لباس سیاه ساده انتخاب کردم و پوشیدم. ( عکسشو میزارم)
رفتم پایین و دیدم که ته رو کاناپه نشته.
+ سلام.
_ دیر کردی
+ میدونم. حالا میتونم یه چیزی بخورم؟
_ نه چون همین الانشم دیر شده. (سرد)
+ ولی............باشه بابا حالا میشه بریم؟
ته رفت سوار ماشینش شد. منم دنبالش رفتم.
...............................................................
بچه ها درسام زیاده. روزی یه پارت میزارم.
۱۱.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.