من سـاحلی بودم که بارونو
من سـاحلی بودم که بارونو
با دسـت بسـته می پذیـرفتم
دیـوونه ای بودم که از دردام
با هیـچ کس چیـزی نمی گفتم
☆★☆★☆★☆★☆
صدام از پنجره بیرون نمیرفت
لبم گرم الفبایی نمیشـد
معمامو کسـی پاسـخ نمیداد
کسـی پاپیچِ تنهایی نمیشـد
نرفتم تا تنم از هم بپاشـه
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
همونجوری که باید...سـعی کردم...
زمین جوری که میخواسـتم نچرخید
من از دریا به ابرا رخنه کردم
شـب از چشـمای من چیزی نمیخوند
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
دیگه حرفی واسـه گفتن نمیموند
"آباعابدین"
با دسـت بسـته می پذیـرفتم
دیـوونه ای بودم که از دردام
با هیـچ کس چیـزی نمی گفتم
☆★☆★☆★☆★☆
صدام از پنجره بیرون نمیرفت
لبم گرم الفبایی نمیشـد
معمامو کسـی پاسـخ نمیداد
کسـی پاپیچِ تنهایی نمیشـد
نرفتم تا تنم از هم بپاشـه
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
همونجوری که باید...سـعی کردم...
زمین جوری که میخواسـتم نچرخید
من از دریا به ابرا رخنه کردم
شـب از چشـمای من چیزی نمیخوند
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
دیگه حرفی واسـه گفتن نمیموند
"آباعابدین"
۱۴۷
۰۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.