bloody revenge
part ¹¹
ته: دارم میگم برو تو ماشین
کوک: خودت گفتی میتونم بیام اینجا
ته: من گوه خوردم فردا خدمتکار میان میگن ارباب فلان ارباب بیسار
رفتم تو ماشینش نشستم
☆ عمارت ☆
صبح روز بعد
ویوی ته
از خوب بیدا شدم رفتم حموم لباس کارمو پوشیدم و از اتاقم رفتم بیرو و رفتم تو اتاق کوک
کوک: یا پشمائیل مقدس
ته: از اون جایی که میدونم ندیمه هام با بقیه یپسرا به غیر از من مشکل دارن بیا شرکت من
کوک: حقیقتا خودمم بیکار بودم
رفتم سوار ماشین شدم اونم فقب نشست و بردمش شرکت و تو دفترو یه کنار نشست و سرشو تو گوشیش کرد
هوسوک: تهیونگ چون امروز بیکار بودم اومدم پیشت...... جئون؟ تو اینجا چیکار میکنی مگه نباید عمارت تو باشه
ته: ندیمه هارو که میشناسی
هوسوک: چقدر درس خوندی
کوک: هیچی
هوسوک: جواب سوال ۸ امتحان فردا
کوک: گزینه ی ۳ البته اونم اشتباهه باید کامل مینوشت
جیمین: من با جونگکوک کار دارم بیا بریم کثافت
کوک: تو از کجا اومدی
جفتشون رفتن
هوسوک: عاشقش شدی
ته: نه
هوسوک: ولی چشمات یه چیز دیگه میگن
ته: چشمام گوه خوردن من عاشق نمیشم
هوسوک: تو باید عاشق بشی دیگه ۲۲ سالته
ته: برو تهیونو نصیحت کن
هوسوک: یکی خودمم باید نصیحت کنه زن بگیرم
کوک: خب به من چه
جیمین: برو بمیر بدبخت کثافت
ته: اتفاشی افتاده
جیمین: هیونگــ این کوک خیلی کره خره
کوک: مثل توعم
جیمین: هیونگ منو کوک میریم همینجا تو سرکت ول برگردیم فعلا
دوباره رفتن
هوسوک: خب فعلا
هیونگم رفت که یونگی هیونگ اومد
ته: چطوری شوهر نارنگی
یونگی؛ اوکیم بد نیستم فعلانه مرخصیم گاوم زایید تا تونستم یه پرونده رو حل کنم
ته: والله منم چون دیروز نبودم انقدر کار ریخته سرم
یونگی: اومده بودن دنبال جیمین کوکم همراش بود
ته: اره امروز خودم اوردمش چون ندیمه ها اذیتش میکردن
یونگی: من برم جیمینو پیدا کردم ببرمش خونشون مادرش منو کشت بچمو بیار بچمو بیار اخه خاله جان یه هفتس کلا که ندیدی بچتو
جیمین: یونگی بیا بریم کوک سری بعد حسابتو میرسم
کوک: خودت میدونی که نمیتونم بدوعم پس؟
جیمین: اوکی بابا
رفتن کوکم اومو رو به روی من
کوک: چیکار میکنی
ته: هیچی درحال انجام کارامم
رونا: رئیس الاناست که جلسه شروع بشه
کوک: منم میام
ته: هوف باشه بیا ولی میشینی اون گوشه هیچ حرفیم نمیزنی
دنبالم اومد و رفتم تو مجلس جلسه
اقای لی: بلخره جنار تشریف فرما شدن ببین کیم تو نمیخوای شرککت ورشکسته بشه و منم گفتم یه چیزیو ازت میگیرم و نمیزارم شرکتت ور شکسته بشه پس من اون پسرو میخوام
ته: من میتونم با حقوق یکی از کارمندام صدتا مثل تو و امثالت بخرم لی پس معامله تمومه گمشو از شرکت من بیرون
اقای لی: اما....
ته: بندازینش بیرون انداختش
کوک:
ته: دارم میگم برو تو ماشین
کوک: خودت گفتی میتونم بیام اینجا
ته: من گوه خوردم فردا خدمتکار میان میگن ارباب فلان ارباب بیسار
رفتم تو ماشینش نشستم
☆ عمارت ☆
صبح روز بعد
ویوی ته
از خوب بیدا شدم رفتم حموم لباس کارمو پوشیدم و از اتاقم رفتم بیرو و رفتم تو اتاق کوک
کوک: یا پشمائیل مقدس
ته: از اون جایی که میدونم ندیمه هام با بقیه یپسرا به غیر از من مشکل دارن بیا شرکت من
کوک: حقیقتا خودمم بیکار بودم
رفتم سوار ماشین شدم اونم فقب نشست و بردمش شرکت و تو دفترو یه کنار نشست و سرشو تو گوشیش کرد
هوسوک: تهیونگ چون امروز بیکار بودم اومدم پیشت...... جئون؟ تو اینجا چیکار میکنی مگه نباید عمارت تو باشه
ته: ندیمه هارو که میشناسی
هوسوک: چقدر درس خوندی
کوک: هیچی
هوسوک: جواب سوال ۸ امتحان فردا
کوک: گزینه ی ۳ البته اونم اشتباهه باید کامل مینوشت
جیمین: من با جونگکوک کار دارم بیا بریم کثافت
کوک: تو از کجا اومدی
جفتشون رفتن
هوسوک: عاشقش شدی
ته: نه
هوسوک: ولی چشمات یه چیز دیگه میگن
ته: چشمام گوه خوردن من عاشق نمیشم
هوسوک: تو باید عاشق بشی دیگه ۲۲ سالته
ته: برو تهیونو نصیحت کن
هوسوک: یکی خودمم باید نصیحت کنه زن بگیرم
کوک: خب به من چه
جیمین: برو بمیر بدبخت کثافت
ته: اتفاشی افتاده
جیمین: هیونگــ این کوک خیلی کره خره
کوک: مثل توعم
جیمین: هیونگ منو کوک میریم همینجا تو سرکت ول برگردیم فعلا
دوباره رفتن
هوسوک: خب فعلا
هیونگم رفت که یونگی هیونگ اومد
ته: چطوری شوهر نارنگی
یونگی؛ اوکیم بد نیستم فعلانه مرخصیم گاوم زایید تا تونستم یه پرونده رو حل کنم
ته: والله منم چون دیروز نبودم انقدر کار ریخته سرم
یونگی: اومده بودن دنبال جیمین کوکم همراش بود
ته: اره امروز خودم اوردمش چون ندیمه ها اذیتش میکردن
یونگی: من برم جیمینو پیدا کردم ببرمش خونشون مادرش منو کشت بچمو بیار بچمو بیار اخه خاله جان یه هفتس کلا که ندیدی بچتو
جیمین: یونگی بیا بریم کوک سری بعد حسابتو میرسم
کوک: خودت میدونی که نمیتونم بدوعم پس؟
جیمین: اوکی بابا
رفتن کوکم اومو رو به روی من
کوک: چیکار میکنی
ته: هیچی درحال انجام کارامم
رونا: رئیس الاناست که جلسه شروع بشه
کوک: منم میام
ته: هوف باشه بیا ولی میشینی اون گوشه هیچ حرفیم نمیزنی
دنبالم اومد و رفتم تو مجلس جلسه
اقای لی: بلخره جنار تشریف فرما شدن ببین کیم تو نمیخوای شرککت ورشکسته بشه و منم گفتم یه چیزیو ازت میگیرم و نمیزارم شرکتت ور شکسته بشه پس من اون پسرو میخوام
ته: من میتونم با حقوق یکی از کارمندام صدتا مثل تو و امثالت بخرم لی پس معامله تمومه گمشو از شرکت من بیرون
اقای لی: اما....
ته: بندازینش بیرون انداختش
کوک:
۶.۲k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.