رمان
#رمان
دختری و پسری عاشق هم بودن♥️
همو با جون و دل میخاستن دیوونه ی هم بودن...🙂
تا اینکه پسره ی مریضی میگیره...🚶♂
برای اینکه دختر بیشتر از این وابستش نشه و بعدن داغون نشه ب عنوان داداشش ب دختره پیام میده میگ:😓
پسر:سلام اجی خوبی من داداش دلبرتم😕
دختر:سلام ممنون بفرمایید...:)
پسر: دیشب داداشم با ماشینش تصادف کرد و مرد⚰😞
پسر:خاستم بگم هرچی ازش دیدی خوبی بدی هرچی حلال کن داداشم واقعا دوست داشت😢💔
دختر:چ..چی؟شو..شوخی میکنی دیگ منظورت چیه اون تنهام نمیزاره😭💔
اون دلبرمه قول داده بود تنهام نمیزاره😭🖤
پسر:ببخشیدابجی خدافز🚶♂🕳
چندسال گذشت دختر کاملن افسرده شده بود:(
همش ب عشقش زنگ میزد ولی خاموش بود😞🚶♀
رفت همونجایی ک اولین باهم قرار گذاشته بودن...🚶♀🕳
نشست و تمام خاطراتش اومد جلو چشاش🤧
ک یهو عشقش اومد کنارش نشست🤭
فک کرد دیوونه شده😅
دختر:کاش بجا تصورت خودت کنارم بودی🚶♀
کاش دوباره میتونستم بغلت کنم😞
کاش دوباره صدام میکردی😢
کاش دوباره برمیگشتی پیشم😔🖤
پسر:خودمم دوباره برگشتم پیشت..:)
دختر تعجب کرد!
دستشو زد پسره دید واقعیه...:/
دختر:و..ولی چطور ممکنه؟!
پسر تمام داستان و براش توضیح داد🚶♂
پسر:من برای اینکه تو بهم دل نبندی و وابستم نشی اینکارو کردم:(
برای اینکه نمیخاستم داغونت کنم😔
دختر:خب چیشد؟ب نظرت الان خوبم؟داغون نشدم؟🚶♀
پسر:این ک ما باهم تو رابطه بودیم و من میمردمخوب بود یا اینکه رابطه ای باهم نداشته باشیم و میمردم؟😕
فک کردی برا من راحت بود ک ولت کنم؟:/
دختر:ولی بد کردی باهام هرچی بود باهم درستش میکردیم😞
اگ تو سخت ترین شرایط کنار هم نباشیم پس ب چ درد هم میخوریم هان؟🚶♀
نمیشد میموندی باهم درستش میکردیم؟
الان راحت شدی؟افسرده شدم ی دیوونه ی قرصی شدم خوبه؟
پسر:درستش میکنیم تو دوباره همون دختر قوی قبل میشی مطمعن باش:)
دختر:اون دختر دیگ مرد تو با رفتنت کشتیش💔🙂
پسر:تو برگرد قول میدم همه این چند سال و برات جبران کنم🚶♂🕳
دختر:من نرفته بودم ک بخام برگردم:|
من هنوزم تورو دوست دارم حتا بیشتر از قبل🙂💋
پسر:قول میدم دیگ تنهات نزارم تا اخرش کنارتم قول🤞
دختر با کمک پسر یکم تغییر کرد حالش بهتر شد ولی دیگ اون دختر قوی قبل نشد😕🚶♀
دوباره ب زندگی قبلیشون ادامه دادن حالا پسر داشت زحمت میکشید و کار میکرد تا بتونه ب عشقش برسه🙃❤️
*پایان*
#هرچی_که_شد_کنار_هم_بمونید:)
دختری و پسری عاشق هم بودن♥️
همو با جون و دل میخاستن دیوونه ی هم بودن...🙂
تا اینکه پسره ی مریضی میگیره...🚶♂
برای اینکه دختر بیشتر از این وابستش نشه و بعدن داغون نشه ب عنوان داداشش ب دختره پیام میده میگ:😓
پسر:سلام اجی خوبی من داداش دلبرتم😕
دختر:سلام ممنون بفرمایید...:)
پسر: دیشب داداشم با ماشینش تصادف کرد و مرد⚰😞
پسر:خاستم بگم هرچی ازش دیدی خوبی بدی هرچی حلال کن داداشم واقعا دوست داشت😢💔
دختر:چ..چی؟شو..شوخی میکنی دیگ منظورت چیه اون تنهام نمیزاره😭💔
اون دلبرمه قول داده بود تنهام نمیزاره😭🖤
پسر:ببخشیدابجی خدافز🚶♂🕳
چندسال گذشت دختر کاملن افسرده شده بود:(
همش ب عشقش زنگ میزد ولی خاموش بود😞🚶♀
رفت همونجایی ک اولین باهم قرار گذاشته بودن...🚶♀🕳
نشست و تمام خاطراتش اومد جلو چشاش🤧
ک یهو عشقش اومد کنارش نشست🤭
فک کرد دیوونه شده😅
دختر:کاش بجا تصورت خودت کنارم بودی🚶♀
کاش دوباره میتونستم بغلت کنم😞
کاش دوباره صدام میکردی😢
کاش دوباره برمیگشتی پیشم😔🖤
پسر:خودمم دوباره برگشتم پیشت..:)
دختر تعجب کرد!
دستشو زد پسره دید واقعیه...:/
دختر:و..ولی چطور ممکنه؟!
پسر تمام داستان و براش توضیح داد🚶♂
پسر:من برای اینکه تو بهم دل نبندی و وابستم نشی اینکارو کردم:(
برای اینکه نمیخاستم داغونت کنم😔
دختر:خب چیشد؟ب نظرت الان خوبم؟داغون نشدم؟🚶♀
پسر:این ک ما باهم تو رابطه بودیم و من میمردمخوب بود یا اینکه رابطه ای باهم نداشته باشیم و میمردم؟😕
فک کردی برا من راحت بود ک ولت کنم؟:/
دختر:ولی بد کردی باهام هرچی بود باهم درستش میکردیم😞
اگ تو سخت ترین شرایط کنار هم نباشیم پس ب چ درد هم میخوریم هان؟🚶♀
نمیشد میموندی باهم درستش میکردیم؟
الان راحت شدی؟افسرده شدم ی دیوونه ی قرصی شدم خوبه؟
پسر:درستش میکنیم تو دوباره همون دختر قوی قبل میشی مطمعن باش:)
دختر:اون دختر دیگ مرد تو با رفتنت کشتیش💔🙂
پسر:تو برگرد قول میدم همه این چند سال و برات جبران کنم🚶♂🕳
دختر:من نرفته بودم ک بخام برگردم:|
من هنوزم تورو دوست دارم حتا بیشتر از قبل🙂💋
پسر:قول میدم دیگ تنهات نزارم تا اخرش کنارتم قول🤞
دختر با کمک پسر یکم تغییر کرد حالش بهتر شد ولی دیگ اون دختر قوی قبل نشد😕🚶♀
دوباره ب زندگی قبلیشون ادامه دادن حالا پسر داشت زحمت میکشید و کار میکرد تا بتونه ب عشقش برسه🙃❤️
*پایان*
#هرچی_که_شد_کنار_هم_بمونید:)
۶.۵k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.