پارت 15 صدای ماه💓
پارت 15 صدای ماه💓
جیمین:اتتتتت حالت خوبه(با حالت نگرانی)
ات:من حالم خوبه که دید جیمین شکمش چاقو خورده
ات:جیمین بیا بریم توی خونه پانسمانت کنمممممم
جیمین:من چیزیم نیست
ات:جیمین اگه نیایااااا
جیمین:باشه
ات داشت پانسمانش میکرد و حرف میزد که یه موقع جیمین دردش نگیره
و ات یک فکری به سرش زد که اخر پانسمان بود که دردش نیاد از لب جیمین رو بوسید و تمام شد
جیمین:الان برای چی اینکارو کردی
ات:از یک طرف دردت بیاد از یک طرف دیگه مگه من نمیتونم ددی مو ببوسم
اها راستی از لپ بوسیدش چون برای بچه خطرناکه (حیح ریدم تو فکرتون نه مغزت خراباااا🤣)
جیمین:حیف که بارداری
و 2 ماه گذشت و بچه بدنیا اومد و الان بچه اشون 4سالش بود و اسم بچش سومی بود
و جیمین و ات و سومی میخواستن برن استخر و سومی رو توی یک تیو پ کوچولو گذاشتن و یهو یکی در زد
دیدیم 6 نفر اومدن که همون اعضای بی تی اس بودن و بغلشون کردم و اینا دیگه
و اونا هم اومدن استخر و با سومی خیلی بازی کردن
و ات هم هی زیر ابی میرفت و یهو سومی میخواست بپره که یهویی باد بازوبند خالی شد و رفت پایین ات هم سریع رفت پایین و سومی رو اورد بالا
ات:سومی حالت خوبهه
سومی:اله مامانی قوبم
جیمین:حالش که خوبه
ات:اره
و جیمین روی ات اب ریخت که ات
ات:پس اب میریزی اره
جیمین:اره
اما ات اب نریخت و رفت زیر اب طوری که هیچکس نمیدیدن دارن چیکارا میکنن جیمینم اومد زیر اب
و سومی دست شوگا بود
و یهو ات د... ی.... ک جیمین رو فشار داد
و یهو جیمین افتاد دنبال ات و
جیمیننم زیر اب از لب بوسش کرد
و اومدن بالا
شوگا:اون زیر داشتین چیکار میکردین😈
ات:یااااا منحرف نشو داشتیم دنبال هم میکردیم
جیمین:اره
و سومی با تیوپش اومد سمتم
سومی:مامانی
ات:جانم
سومی:میشه من بپرم منو بگیری
ات:اوم باشه
سومی پرید و ات گرفتش
ات:افرینن عزیزم
سومی خندید
و دیگه همه از استخر دراومدن و یک شام درست کرد
و خوردن و سومی دست ناجون و جین بود
و جیمین و ات رفتن بالا و درو قفل کردن😈
و جیمین ات رو لخت کردن و مگ عمیقی از لبش میزد و لختش کرد و ات هی میگفت تندتر و دیگه با ذهن خرابتون
و رفتن پایین سومی دوباره اومد بغلم
تصور کنین
جیمین:اتتتتت حالت خوبه(با حالت نگرانی)
ات:من حالم خوبه که دید جیمین شکمش چاقو خورده
ات:جیمین بیا بریم توی خونه پانسمانت کنمممممم
جیمین:من چیزیم نیست
ات:جیمین اگه نیایااااا
جیمین:باشه
ات داشت پانسمانش میکرد و حرف میزد که یه موقع جیمین دردش نگیره
و ات یک فکری به سرش زد که اخر پانسمان بود که دردش نیاد از لب جیمین رو بوسید و تمام شد
جیمین:الان برای چی اینکارو کردی
ات:از یک طرف دردت بیاد از یک طرف دیگه مگه من نمیتونم ددی مو ببوسم
اها راستی از لپ بوسیدش چون برای بچه خطرناکه (حیح ریدم تو فکرتون نه مغزت خراباااا🤣)
جیمین:حیف که بارداری
و 2 ماه گذشت و بچه بدنیا اومد و الان بچه اشون 4سالش بود و اسم بچش سومی بود
و جیمین و ات و سومی میخواستن برن استخر و سومی رو توی یک تیو پ کوچولو گذاشتن و یهو یکی در زد
دیدیم 6 نفر اومدن که همون اعضای بی تی اس بودن و بغلشون کردم و اینا دیگه
و اونا هم اومدن استخر و با سومی خیلی بازی کردن
و ات هم هی زیر ابی میرفت و یهو سومی میخواست بپره که یهویی باد بازوبند خالی شد و رفت پایین ات هم سریع رفت پایین و سومی رو اورد بالا
ات:سومی حالت خوبهه
سومی:اله مامانی قوبم
جیمین:حالش که خوبه
ات:اره
و جیمین روی ات اب ریخت که ات
ات:پس اب میریزی اره
جیمین:اره
اما ات اب نریخت و رفت زیر اب طوری که هیچکس نمیدیدن دارن چیکارا میکنن جیمینم اومد زیر اب
و سومی دست شوگا بود
و یهو ات د... ی.... ک جیمین رو فشار داد
و یهو جیمین افتاد دنبال ات و
جیمیننم زیر اب از لب بوسش کرد
و اومدن بالا
شوگا:اون زیر داشتین چیکار میکردین😈
ات:یااااا منحرف نشو داشتیم دنبال هم میکردیم
جیمین:اره
و سومی با تیوپش اومد سمتم
سومی:مامانی
ات:جانم
سومی:میشه من بپرم منو بگیری
ات:اوم باشه
سومی پرید و ات گرفتش
ات:افرینن عزیزم
سومی خندید
و دیگه همه از استخر دراومدن و یک شام درست کرد
و خوردن و سومی دست ناجون و جین بود
و جیمین و ات رفتن بالا و درو قفل کردن😈
و جیمین ات رو لخت کردن و مگ عمیقی از لبش میزد و لختش کرد و ات هی میگفت تندتر و دیگه با ذهن خرابتون
و رفتن پایین سومی دوباره اومد بغلم
تصور کنین
۳.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.