رمان عشق مثلث پارت ۳۲
از اتاق خارج شد خودمم نمیدونستن چیکار کنم بد جای یگیر کردم
باید یکیشونو انتخاب کنم...وایی باید فردا از هیونگ(جونگ کوک)و مین سو خبر دار بشم
شب ساعت ۸
تو آشپز خونه بودم داشتم شام درست میکردم میزو آماده کردم شام رو روی میز چیدم که در باز شد تهیونگ با کلی وسایل تو دستش اومد تو خونه رفتم تا کمکش کنم
+تهیونگ این همه وسیله برای چی بود؟
با لحن کیوتی گفت
@برای عیشقم خریدم
+اینا همشون برای منن
@زیادشون برای تو
+خدا میدونه چیگرفتی
@میبینی.. ام شام آمادست؟
+ارع
@وایی نمیدونی که چقدر گشنمه
خواست بشینه
+هویی برو دستاتو بشور لباساتو عوض کن
@عهههه
+بدو بدو
نشستم سر سفره بعد بیست دیقه اومد رو یکی از صندلی ها نشست
@خوب شروع میکنم...ممم خیلی خوشمزست تو غذا بلد بودی به ما نمیگفتی شیطون
+ما اینیم دیگه
@جیمین و دیدی؟
+ها..ارع دیدمش
@یعنی بعد از اینکه رفتم اومد خونه؟
+نه من تو بیرون دیدمش
@چجوری؟
+خوب اون
هنوز حرفمو کامل نزده بودم که در با شدت بسته شد جیمین بود بدون اینکه به ما نگاه کنه رفت سمت اتاقش
@من برن ببینم چشه
+نه خودم میرم
@آخه شا
+نه چیزی نیست خودم میرم
@باش
از پله ها رفتم بالا درشو زدم وقتی جوابی نشنیدم فهمیدم باهام قهر کرده درو باز کردم رو تختش پشت به در نشسته بود تو رفتم درو بستم
_چی میخوای
از این لحن سردش باعث شد منم باهاش سرد رفتار کنم
+هیچی اومدم ببینم چیکار میکنی
_حالا دیدی که حال و روزم چطوریه برو
دیگه نتونستم سرد باهاش رفتار کنم
باید یکیشونو انتخاب کنم...وایی باید فردا از هیونگ(جونگ کوک)و مین سو خبر دار بشم
شب ساعت ۸
تو آشپز خونه بودم داشتم شام درست میکردم میزو آماده کردم شام رو روی میز چیدم که در باز شد تهیونگ با کلی وسایل تو دستش اومد تو خونه رفتم تا کمکش کنم
+تهیونگ این همه وسیله برای چی بود؟
با لحن کیوتی گفت
@برای عیشقم خریدم
+اینا همشون برای منن
@زیادشون برای تو
+خدا میدونه چیگرفتی
@میبینی.. ام شام آمادست؟
+ارع
@وایی نمیدونی که چقدر گشنمه
خواست بشینه
+هویی برو دستاتو بشور لباساتو عوض کن
@عهههه
+بدو بدو
نشستم سر سفره بعد بیست دیقه اومد رو یکی از صندلی ها نشست
@خوب شروع میکنم...ممم خیلی خوشمزست تو غذا بلد بودی به ما نمیگفتی شیطون
+ما اینیم دیگه
@جیمین و دیدی؟
+ها..ارع دیدمش
@یعنی بعد از اینکه رفتم اومد خونه؟
+نه من تو بیرون دیدمش
@چجوری؟
+خوب اون
هنوز حرفمو کامل نزده بودم که در با شدت بسته شد جیمین بود بدون اینکه به ما نگاه کنه رفت سمت اتاقش
@من برن ببینم چشه
+نه خودم میرم
@آخه شا
+نه چیزی نیست خودم میرم
@باش
از پله ها رفتم بالا درشو زدم وقتی جوابی نشنیدم فهمیدم باهام قهر کرده درو باز کردم رو تختش پشت به در نشسته بود تو رفتم درو بستم
_چی میخوای
از این لحن سردش باعث شد منم باهاش سرد رفتار کنم
+هیچی اومدم ببینم چیکار میکنی
_حالا دیدی که حال و روزم چطوریه برو
دیگه نتونستم سرد باهاش رفتار کنم
۸.۸k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.