سر آشپز ^°^
سر آشپز ^°^
part 2
لارا ویو
داخل کلاس نقاشی بودم درسته گالری خودمو دارم اما علاقه ی زیادی به شرکت کردن در کلاس های نقاشی داشتم روی طرحم کار میکردم ، احساس کردم یه چیزی ریخت روم که متوجه شدم یکی رنگ ریخت رو لباسم سر مو برگردونم با قیافه ی اون دختر مواجه شدم که با یه لبخنده مسخره و ضایع داشت نگاه ام میکردم حوصله بحث کردن نداشتم دیگه ام نمیتونستم رو کارم تمرکز کنم کیم رو برداشتم رفتم خونه حدودا ساعت ۷:۳۰ غروب بود وقتی وارد خونه شدم پدرم با یکی گرم صحبت بود
لارا : سلام
پدر : دخترم خوش اومدی
لارا : ممنون
جین : سلام
لارا : ببخشید شما
پدر : از همکار هام هستن
لارا : خوشوقتم
جین : همچنین
لا را : مامان کو
مامان : اینجام
لارا : سلام
مامان : دخترم لباست چیشده
تازه متوجه لباس سفیدم شدم که لکه های آبی روش بود
#بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #جیمین #یونگی #شوگا #جونگ_کوک #تهیونگ #وی #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیم_تهیونگ #پارک_جیمین #نامجون #کیم_نامجون #هوسوک #جانگ_هوسوک #جی_هوپ #سوکجین #کیم_سوک_جین #رمان #وانشات #عشق #عاشقانه
part 2
لارا ویو
داخل کلاس نقاشی بودم درسته گالری خودمو دارم اما علاقه ی زیادی به شرکت کردن در کلاس های نقاشی داشتم روی طرحم کار میکردم ، احساس کردم یه چیزی ریخت روم که متوجه شدم یکی رنگ ریخت رو لباسم سر مو برگردونم با قیافه ی اون دختر مواجه شدم که با یه لبخنده مسخره و ضایع داشت نگاه ام میکردم حوصله بحث کردن نداشتم دیگه ام نمیتونستم رو کارم تمرکز کنم کیم رو برداشتم رفتم خونه حدودا ساعت ۷:۳۰ غروب بود وقتی وارد خونه شدم پدرم با یکی گرم صحبت بود
لارا : سلام
پدر : دخترم خوش اومدی
لارا : ممنون
جین : سلام
لارا : ببخشید شما
پدر : از همکار هام هستن
لارا : خوشوقتم
جین : همچنین
لا را : مامان کو
مامان : اینجام
لارا : سلام
مامان : دخترم لباست چیشده
تازه متوجه لباس سفیدم شدم که لکه های آبی روش بود
#بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #جیمین #یونگی #شوگا #جونگ_کوک #تهیونگ #وی #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیم_تهیونگ #پارک_جیمین #نامجون #کیم_نامجون #هوسوک #جانگ_هوسوک #جی_هوپ #سوکجین #کیم_سوک_جین #رمان #وانشات #عشق #عاشقانه
۳.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.