عشق یا قتل پ ۱۷ ق ۶
پ ۱۷ ق ۶ : جیهوپ...هنوز اون اسلحه رو تو جیبیت داری؟ .... فک کنم دلت میخواد یه کیلر باشی نه؟
دستم خطا رفت و باز نشد
با خشم بلند شدم و مقابلش ایستادم
+ بهت گفتم اگه یه روز کیلر کویین شدم بدون همش تقصیر شماست یادته؟ الان هر کسی ک شدم هم تقصیر توئه هم اون جونگ کوک و هم یونگی!.....اینو هم یادتون باشه ک من عاشق تهیونگم و به خاطر اون حاضرم از روی جسد همتون رد شم!
دستشو آوردم بالا و وسایلا رو گذاشتم تو دستش
+ خودت بازش کن!
جونگ کوک .... پشتم حرف نزن من اینجام
+ خوب همون بهتر ک شنیدی!.....جونگ کوک اگه واقعا به قولت عمل نکنی دستمو به خونت آلوده میکنم گفتم ک بدونی!
عینکو در آوردم و دادم دست یونگی
+ خودت باهاش حرف بزن نمیخوام بیخ گوشم وز وز کنه!
رو به میلدا گفتم + برو پشت خونه اونجا یه ماشین هست میبرنت
میلدا .... باشه ولی....امروز رئیس قرار بود بیاد!
+ رئیست.... کی؟
میلدا...تقریبا همین ساعت باید میرسید نمیدونم چرا نیومده
+ مهم نیست تو برو
میلدا ... باش
میلدا رفت......منم یکم فک کردم.....تهیونگ.....اسم منو از کجا میدونست؟......کیلر جسی رو فقط به اینا گفته بودم....یا اون دختر ک تهیونگ .....تهیونگ دستشو گرفت......اون....اون ( با حرص )
صدای تق باز شدن قفل منو به خودم آورد....اسلحه ام رو تو دستم گرفتم و تکرار کردم
+ فقط برای دفاع!....فقط برای دفاع!
وارد تونل تاریکی ک بود شدیم
( انتقال پارت ۱۷ به ۱۸ ).....چشمایی ک همواره با غرور همراه بود.....اینبار از ترس اینکه ا/ت رو از دست بده خیس شده بود.....آتیشی ک زربه ی مالی وحشت ناکی بهش زده بود رو فراموش کرده بود.....الان....تهیونگ...فقط...فکر ا/ت بود! ...... با اینکه سرش داد کشیده بود......و بهش گفته بود تو ا/ ت نیستی ..... قلبش....تپ تپ تپ ..... فقط برای ا/ت میتپید......عشق همیشگیش! .
حالا شما جواب بدید عشق یا پول؟
money or love?
دستم خطا رفت و باز نشد
با خشم بلند شدم و مقابلش ایستادم
+ بهت گفتم اگه یه روز کیلر کویین شدم بدون همش تقصیر شماست یادته؟ الان هر کسی ک شدم هم تقصیر توئه هم اون جونگ کوک و هم یونگی!.....اینو هم یادتون باشه ک من عاشق تهیونگم و به خاطر اون حاضرم از روی جسد همتون رد شم!
دستشو آوردم بالا و وسایلا رو گذاشتم تو دستش
+ خودت بازش کن!
جونگ کوک .... پشتم حرف نزن من اینجام
+ خوب همون بهتر ک شنیدی!.....جونگ کوک اگه واقعا به قولت عمل نکنی دستمو به خونت آلوده میکنم گفتم ک بدونی!
عینکو در آوردم و دادم دست یونگی
+ خودت باهاش حرف بزن نمیخوام بیخ گوشم وز وز کنه!
رو به میلدا گفتم + برو پشت خونه اونجا یه ماشین هست میبرنت
میلدا .... باشه ولی....امروز رئیس قرار بود بیاد!
+ رئیست.... کی؟
میلدا...تقریبا همین ساعت باید میرسید نمیدونم چرا نیومده
+ مهم نیست تو برو
میلدا ... باش
میلدا رفت......منم یکم فک کردم.....تهیونگ.....اسم منو از کجا میدونست؟......کیلر جسی رو فقط به اینا گفته بودم....یا اون دختر ک تهیونگ .....تهیونگ دستشو گرفت......اون....اون ( با حرص )
صدای تق باز شدن قفل منو به خودم آورد....اسلحه ام رو تو دستم گرفتم و تکرار کردم
+ فقط برای دفاع!....فقط برای دفاع!
وارد تونل تاریکی ک بود شدیم
( انتقال پارت ۱۷ به ۱۸ ).....چشمایی ک همواره با غرور همراه بود.....اینبار از ترس اینکه ا/ت رو از دست بده خیس شده بود.....آتیشی ک زربه ی مالی وحشت ناکی بهش زده بود رو فراموش کرده بود.....الان....تهیونگ...فقط...فکر ا/ت بود! ...... با اینکه سرش داد کشیده بود......و بهش گفته بود تو ا/ ت نیستی ..... قلبش....تپ تپ تپ ..... فقط برای ا/ت میتپید......عشق همیشگیش! .
حالا شما جواب بدید عشق یا پول؟
money or love?
۴۲.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۰