پسران هدفمند🥹💜
پارت هفدهم:
جین با ناراحتی آهی کشید و گفت: آره حق با توعه من تحقیق کردن طبق تحقیق تو تا ۲۴ ساعت دیگ زنده نیستی.(بیچاره پسرم😭💔)
تهیونگ با بغض گفت: راهی نیست تا راحت بشم...
جین آهی کشید:متاسفانه راهی نیست
تهیونگ جیغ کشید و گفت: پس قراره اینجوری تمام شه خدایاا متشکرم...
بعد بیهوش شد...
بفنشه فوری خودشو به اتاق رسوند به جین گفت :چش شده؟
جین گفت: از هوش رفت.
بنفشه گفت: من اتفاقی شنیدم ک تهیونگ مسموم شده این راسته؟
جین با بغض سری تکان داد.
بنفشه روی زمین افتاد و گفت:چقدر وقت داره؟
جین:۲۴ ساعت دیگه.
بنفشه: یعنی تهیونگ برای همیشه میمره و دیگ تهیونگی نداریم.
جین گفت: متاسفانه بله..
بفنشه به جین کمک کرد تا جسد تهیونگو بذارن روی تخت.
بفنشه گریه کرد:چه بد موقعی دیدمت اونم درست وقتیکه داری میمری این انصافه؟
جین :آروم باش ....
برو به جانگ کوک برس تهیونگو بذار به عهده ی من.
بفنشه سری تکان داد و رفت.
جین دست تهیونگو گرفت و گفت: یادم نمیره روز اول که دیدمت بهم چی گفتی.
فلش بک به چند ماه قبل:
تهیونگ موقع اجرا به جین گفت: میدونی اگ میخوای موفق باشی باید به حرفهای هیترات گوش ندی و بری جلو این راز موفقیته...
زمان حال:
و من اونموقع با تمام وجودم حرفهاتو به خاطر سپردم و تو الان داری از پیشمون میری تا گروهمون ۶ نفره بشه بعد از رفتن تو دیگ بی تی اسی در کار نخواهد بود تو خوب بشو تو هموز برای مردن خیلی جوانی.(گریمم گرفت😭😭😭😭💔)
جین به اینجای حرفش ک رسید اشکش روی دست تهیونگ ریخت و رفت.
خواب تهیونگ:
+ته ته ...
تهیونگ: تو کی هستی ک منو صدا میزنی؟
_بیا پیش من زندگی دیگ تو رو نمیخواد دستتو بده به من تا راحت شی.
دستمو به صدا دادم و یهو نفس عمیقی کشیدم و پرت شدم تو چاله...
بنفشه داد زد: جین چش شده؟
جین نبض تهیونگو گرفت و گفت: نبضش نمیزنه اون مُرده ..
بنفشه داد زد : نه نه این واقعیت نداره
جین: باورم نمیشهه..
جانگ کوک گفت: چیشده؟
با دیدن تهیونگ حرفش تو دهنش ماسید و گفت: نه ته ته چشمهاتو باز کن بگو این یک شوخیه بگو داری شوخی میکنی؟
جانگ کوک نزدیک تهیونگ رفت هر چی زد تو صورتش تهیونگ جوابشو نداد.
بله تهیونگ توسط جاسا از دنیا رفت
ولی اگه فکر میکنی این پایان قصه ست باید بگم اشتباه میکنی...
پایان فصل اول پسران هدفمند.
فصل دوم:
+تو گفتی تهیونگ مرده؟
این حقیقت نداره نههه نههه.
+متاسفانه واقعیه نامجون.
نظر بدین عجب پارتی شد انتظارشو نداشتم اصلا🤧🥲
اینم از پارتای امروز اگ نظرات بره بالا فردا فصل دومو شروع میکنم با من همراه باشین ممنون که تا اینجا داستانمو خوندین🥺🥰
جین با ناراحتی آهی کشید و گفت: آره حق با توعه من تحقیق کردن طبق تحقیق تو تا ۲۴ ساعت دیگ زنده نیستی.(بیچاره پسرم😭💔)
تهیونگ با بغض گفت: راهی نیست تا راحت بشم...
جین آهی کشید:متاسفانه راهی نیست
تهیونگ جیغ کشید و گفت: پس قراره اینجوری تمام شه خدایاا متشکرم...
بعد بیهوش شد...
بفنشه فوری خودشو به اتاق رسوند به جین گفت :چش شده؟
جین گفت: از هوش رفت.
بنفشه گفت: من اتفاقی شنیدم ک تهیونگ مسموم شده این راسته؟
جین با بغض سری تکان داد.
بنفشه روی زمین افتاد و گفت:چقدر وقت داره؟
جین:۲۴ ساعت دیگه.
بنفشه: یعنی تهیونگ برای همیشه میمره و دیگ تهیونگی نداریم.
جین گفت: متاسفانه بله..
بفنشه به جین کمک کرد تا جسد تهیونگو بذارن روی تخت.
بفنشه گریه کرد:چه بد موقعی دیدمت اونم درست وقتیکه داری میمری این انصافه؟
جین :آروم باش ....
برو به جانگ کوک برس تهیونگو بذار به عهده ی من.
بفنشه سری تکان داد و رفت.
جین دست تهیونگو گرفت و گفت: یادم نمیره روز اول که دیدمت بهم چی گفتی.
فلش بک به چند ماه قبل:
تهیونگ موقع اجرا به جین گفت: میدونی اگ میخوای موفق باشی باید به حرفهای هیترات گوش ندی و بری جلو این راز موفقیته...
زمان حال:
و من اونموقع با تمام وجودم حرفهاتو به خاطر سپردم و تو الان داری از پیشمون میری تا گروهمون ۶ نفره بشه بعد از رفتن تو دیگ بی تی اسی در کار نخواهد بود تو خوب بشو تو هموز برای مردن خیلی جوانی.(گریمم گرفت😭😭😭😭💔)
جین به اینجای حرفش ک رسید اشکش روی دست تهیونگ ریخت و رفت.
خواب تهیونگ:
+ته ته ...
تهیونگ: تو کی هستی ک منو صدا میزنی؟
_بیا پیش من زندگی دیگ تو رو نمیخواد دستتو بده به من تا راحت شی.
دستمو به صدا دادم و یهو نفس عمیقی کشیدم و پرت شدم تو چاله...
بنفشه داد زد: جین چش شده؟
جین نبض تهیونگو گرفت و گفت: نبضش نمیزنه اون مُرده ..
بنفشه داد زد : نه نه این واقعیت نداره
جین: باورم نمیشهه..
جانگ کوک گفت: چیشده؟
با دیدن تهیونگ حرفش تو دهنش ماسید و گفت: نه ته ته چشمهاتو باز کن بگو این یک شوخیه بگو داری شوخی میکنی؟
جانگ کوک نزدیک تهیونگ رفت هر چی زد تو صورتش تهیونگ جوابشو نداد.
بله تهیونگ توسط جاسا از دنیا رفت
ولی اگه فکر میکنی این پایان قصه ست باید بگم اشتباه میکنی...
پایان فصل اول پسران هدفمند.
فصل دوم:
+تو گفتی تهیونگ مرده؟
این حقیقت نداره نههه نههه.
+متاسفانه واقعیه نامجون.
نظر بدین عجب پارتی شد انتظارشو نداشتم اصلا🤧🥲
اینم از پارتای امروز اگ نظرات بره بالا فردا فصل دومو شروع میکنم با من همراه باشین ممنون که تا اینجا داستانمو خوندین🥺🥰
۲.۶k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.