آماده برو پارت ۵
از زبان راوی:
اوبانای گفت:وقتشه بچه رو برات بسازم
و با یه ضربه یه محکم میتسوری جیغ کشید
اوبانای حتی نزاشت میتسوری عادت کنه میتسوری که از درد ناله میکرد از حال رفت و اوبانای چون دید از حال رفته از کارش دست کشید و خودش هم از حال رفت
حدود ۱ ساعت بعد بیدار شد و میتسوری رو که توی خواب ناله میکنه روی تخت دید نمیدونست چیکار کنه به شینوبو زنگ زد و گفت که سریع خودشو برسونه وضعیت وخیمه شینوبو تومیوکا سان رو صدا زد و سریع رفتن تا کمک ایگورو سان بکنن رسیدن در خونه و...
اوبانای گفت:وقتشه بچه رو برات بسازم
و با یه ضربه یه محکم میتسوری جیغ کشید
اوبانای حتی نزاشت میتسوری عادت کنه میتسوری که از درد ناله میکرد از حال رفت و اوبانای چون دید از حال رفته از کارش دست کشید و خودش هم از حال رفت
حدود ۱ ساعت بعد بیدار شد و میتسوری رو که توی خواب ناله میکنه روی تخت دید نمیدونست چیکار کنه به شینوبو زنگ زد و گفت که سریع خودشو برسونه وضعیت وخیمه شینوبو تومیوکا سان رو صدا زد و سریع رفتن تا کمک ایگورو سان بکنن رسیدن در خونه و...
۲.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.