𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 7
𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 7
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنگ تفریح خورد رفتیم ناهار بخوریم که دستشوییم گرفت😐🐾
ا/ت: وایی من باید برم دستشویی شما برین من میام
دویدم رفتم دستشویی و داشتم برمیگشتم که همون پسر قد بلنده دیروزی رو دیدم 😟من چرا ازش میترسم 😣شاید به خاطر اینه که قدش 180و من 160😐🥀
اومد برگردم که یکی دیگه اومد منم اون وسط بودم که یونگی رو دیدم 😃سریع رفتم پشتش گفتم از اینجا رد شو فقط لطفا 😓
یونگی: 😐چرا
ا/ت: سوال نپرس🙂
داشتیم میرفتیم که
نامجون: سلام
یونگی: سلام
جین: سلامممم😄
یعنی اینا رو میشناسه 😟من باید نترس باشم
یونگی: چته تو؟
ا/ت:.....
نامجون: 😐توهمون دختره دیروزی نیستی
ا/ت: نه من امروزیم😐🐾
جین: 😐میترسی
ا/ت: نه کی گفته 😟
جین: من😎
نامجون، یونگی، ا/ت: 😐
ا/ت: اوکی😐
کوک: سلام
یونگی: همتون که اینجایین جیمین کو
کوک: امروز نمیاد
ا/ت: یونگی یونگی الان زنگ میخوره معلم حرف میزنه بیا بریم (اروم گفت)
یونگی: .. نمیخوای از پشتم بیرون بیای
ا/ت: نه😐
کوک: سلام😄
ا/ت: سلام😄👋
جین: از منو نامجون میترسی اون وقت از این دوتا...
کوک محکم زد پشت جینو
کوک: از این میترسی😂؟ بابا بزرگ که کاری نداره
ا/ت: من نمی ترسم
جین: یااا من بابابزرگت نیستم
نامجون: تروخدا باز شروع نکنین. بهتر بریم کلاس
از پشت یونگی بیرون اومدم
ا/ت: اره منم همین و میگم
یونگی: پس بیا بریم
ما رفتیم که کوکم سریع اومد پیشمون
کوک:منم باشما تو یه کلاسما
عه راست میگه پیش یونگی میشینه حالا که فکرشو میکنم جیمینم باید..
بورا: زود باش بیا دیگه بدو بدو
رفتم پیشش
ا/ت: چی شده¿
بورا: نمد😐
همه رفتین سر جاشون نشستن ماهم رفتیم
دا یون: دختر کجا بودی
ا/ت: دستشویی😐
معلم اومد داخل کلی غور زد 😐یعنی حرف زد
معلم: خانم ا/ت جوابش چی میشه
ا/ت: خوب چیزه.............
معلم: درسته
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنگ تفریح خورد رفتیم ناهار بخوریم که دستشوییم گرفت😐🐾
ا/ت: وایی من باید برم دستشویی شما برین من میام
دویدم رفتم دستشویی و داشتم برمیگشتم که همون پسر قد بلنده دیروزی رو دیدم 😟من چرا ازش میترسم 😣شاید به خاطر اینه که قدش 180و من 160😐🥀
اومد برگردم که یکی دیگه اومد منم اون وسط بودم که یونگی رو دیدم 😃سریع رفتم پشتش گفتم از اینجا رد شو فقط لطفا 😓
یونگی: 😐چرا
ا/ت: سوال نپرس🙂
داشتیم میرفتیم که
نامجون: سلام
یونگی: سلام
جین: سلامممم😄
یعنی اینا رو میشناسه 😟من باید نترس باشم
یونگی: چته تو؟
ا/ت:.....
نامجون: 😐توهمون دختره دیروزی نیستی
ا/ت: نه من امروزیم😐🐾
جین: 😐میترسی
ا/ت: نه کی گفته 😟
جین: من😎
نامجون، یونگی، ا/ت: 😐
ا/ت: اوکی😐
کوک: سلام
یونگی: همتون که اینجایین جیمین کو
کوک: امروز نمیاد
ا/ت: یونگی یونگی الان زنگ میخوره معلم حرف میزنه بیا بریم (اروم گفت)
یونگی: .. نمیخوای از پشتم بیرون بیای
ا/ت: نه😐
کوک: سلام😄
ا/ت: سلام😄👋
جین: از منو نامجون میترسی اون وقت از این دوتا...
کوک محکم زد پشت جینو
کوک: از این میترسی😂؟ بابا بزرگ که کاری نداره
ا/ت: من نمی ترسم
جین: یااا من بابابزرگت نیستم
نامجون: تروخدا باز شروع نکنین. بهتر بریم کلاس
از پشت یونگی بیرون اومدم
ا/ت: اره منم همین و میگم
یونگی: پس بیا بریم
ما رفتیم که کوکم سریع اومد پیشمون
کوک:منم باشما تو یه کلاسما
عه راست میگه پیش یونگی میشینه حالا که فکرشو میکنم جیمینم باید..
بورا: زود باش بیا دیگه بدو بدو
رفتم پیشش
ا/ت: چی شده¿
بورا: نمد😐
همه رفتین سر جاشون نشستن ماهم رفتیم
دا یون: دختر کجا بودی
ا/ت: دستشویی😐
معلم اومد داخل کلی غور زد 😐یعنی حرف زد
معلم: خانم ا/ت جوابش چی میشه
ا/ت: خوب چیزه.............
معلم: درسته
۸۰.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.