p.t 2 (دیوانع وار دوست دارم)

_ با زنگ ساعت از خاب بیدار شدم صورتم شستم گوشیم دو سه بار زنگ خوردع بود جین بود این چیکار من دارع بهش زنگ زدم
موقع تماس *
_ الو سلام جین خوبی
جین _ سلام خوبی میشه ببینمت
_ عام نه حالم اصلا خوب نیس
جین _ خوب باشع خودم میام ببینمت امروز نیاز نیست بیای بیگ هیت پسرا مرخصی گرفتن برا چن ماه
لوکیشن بدع
_ باش
پایان تماس *
_ صبحونه خوردم دیدم گربه هع تو اتاق رو تخت خابه نا خدا گاه خندع ای روی لبم اومد خونرو مرطب کردم من منیجر تهیونگ الانم ۲۶ سالمع تقریبا با تمام عضا دوستم ساعت طرفای ۱ ظهر بود زنگ خونع به صدا در اومد درو باز کردم با قیافه خنداد کوک جین جیمین شوگا مواجه شدم که وقتی منو دیدن خندشون محو شد حقم داشتن زیر چشام سیاه شدع بود غذا خابم به هم خوردع بود همش به خاطر نامجون بود عاه ه پسرا بیاید تو دیگع
جین _ حالت خوبع
_ عام راستیتش نع
کوک _ معلوم حقم دارع اون پسرع وقتی ...
شوگا _ خفه شو کوک
جیمین که کنارت نشصتع بود دستش رو کتفت بود گفت میخوای ما امروز پیشت باشیم
_ عامم نه خودتون اذیت نکنید ( خندع فیک )
جین _ من پیشش میمونم اها اومدم بگم منو پسرا میخایم بریم امریکا برا تو هم بلیط گرفتیم تو منیجر ته هستی پس باید بیای خب پسرا شما برید من هستم پیشش
جمین _ دلم برا ۱/ت کباب بود وقتی دیدمش اصلا اون دختر کیوت خنگ نبود لاغر شدع بود صورتش پیر تر شدع بود تو صداش بغض خاسی بود رفتم سمتش و بغلش کردم اون هم
....