(دختری با شاخای مشکی پارت ۸)
فردا
مکان: خوابگاه
دامیان: آنی پاشو الان دیرمون میشه هااا
آنیا: ها خوابم میادد
دامیان: پاشووو
آنیا: نمیخوام بزار بخوابم
ذهن دامیان: نه اینطوری نمیشه باید خودم بیدارش کنم
دامیان یکی از دستاشو انداخت زیر سر آنیا و اونیکی دستشم انداخت دور پای آنیا
بلندش کردو بردتش دستشویی و ی آب زد به صورت آنیا
آنیا از خواب پرید
آنیا:وای دامیان مگه مرض داری اینطوری بیدارم میکنی
دامیان: آخه بیدار نشدی
آنیا: اگه مثل آدم بیدارم میکردی از خواب پا میشدم
دامیان: تو که راست میگی😒
بکی: بس کنید بچه ها مدرسمون دیر میشهه ها
آنیا و دامیان: باشه
آریما داشت نگاشون میکرد
ذهن آریما: الان من باید جای آنیا میبودم، البته که امروز رابطتون بهم میخوره
ذهن آنیا: منظورش چی بود؟
خب بچه ها حاظر شدنو به سمت مدرسه حرکت کردن
وسطای زنگ بود که آریما به دنیل علامت شروع نقشه رو داد، آنیا داشت راه میرفت که یهو
ادامش پارت بعدی
مکان: خوابگاه
دامیان: آنی پاشو الان دیرمون میشه هااا
آنیا: ها خوابم میادد
دامیان: پاشووو
آنیا: نمیخوام بزار بخوابم
ذهن دامیان: نه اینطوری نمیشه باید خودم بیدارش کنم
دامیان یکی از دستاشو انداخت زیر سر آنیا و اونیکی دستشم انداخت دور پای آنیا
بلندش کردو بردتش دستشویی و ی آب زد به صورت آنیا
آنیا از خواب پرید
آنیا:وای دامیان مگه مرض داری اینطوری بیدارم میکنی
دامیان: آخه بیدار نشدی
آنیا: اگه مثل آدم بیدارم میکردی از خواب پا میشدم
دامیان: تو که راست میگی😒
بکی: بس کنید بچه ها مدرسمون دیر میشهه ها
آنیا و دامیان: باشه
آریما داشت نگاشون میکرد
ذهن آریما: الان من باید جای آنیا میبودم، البته که امروز رابطتون بهم میخوره
ذهن آنیا: منظورش چی بود؟
خب بچه ها حاظر شدنو به سمت مدرسه حرکت کردن
وسطای زنگ بود که آریما به دنیل علامت شروع نقشه رو داد، آنیا داشت راه میرفت که یهو
ادامش پارت بعدی
۱.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.