fake
مکس:خیلیم خوشگله منتها مثل خودتون بی رحمه و کلید قلبشو به هر کسی نمیده
ته:ولی من کاری میکنم که قبول کنه و کلید قلبشو بهم بده کاری نداری دیگه؟
مکس:چرا چرا
ته:خوب بگو دیگه
مکس:میخواستم بگم که مواظبش باش ممکنه خیلیا بخوان اذیتش کنن البته که خودش از پس خودش بر میاد
ته:مکس مثل اینکه یادت رفته من نمیزارم کسی به چیزی که مال منه نزدیک بشه
مکس:باشه بای
ته:بای
ا/ت ویو
رفتم از خدمتکار اونجا پرسیدم اتاقم کدومه اتاقم نشونم داد میخواست بره که گفتم وایسا
خ.د:بله خانم
ا/ت:ببخشید میخواستم بدونم تو اتاق روبرو چه کسی ساکن هستن
خ.د:آقای کیم تهیونگ
ا/ت:اوکی ممنون
خ.د:وظیفمه
ا/ت ویو
پس تو این اتاقه دقت کردم خیلی خوشگله و دلم میخواد داشته باشمش هوفففف نه بابا دیوونه شدم ولی عقلم میگه باید برم در اتاقشو بزنم و باهاش حرف بزنم چون حالش خوب نبود بنظرم برم حالشو بپرسم
راوی
ا/ت رفت دم در اتاق تهیونگ در زد
تهیونگ ویو
داشتم با خودم فکر میکردم راجب ا/ت که در به صدا در اومد رفتم از چشمی دیدم ا/ت بود چون همون لباسای رسمی تنم بود سریع رفتم یکم عطر زدم عطرم تلخ بود کم زدم که فکر نکنه الان زدم رفتم خودمو تو آینه دیدم خوب بودم طبق معمول خوشگل و خوشتیپ رفتم سمت در درو باز کردم و.......
ا/ت:سلام آقای کیم
ته:سلام
ا/ت:بهترین؟
ته:آره یذره خسته بودم همین
ا/ت:خوشحالم که حالتون خوبه کاری با من ندارین؟
ته:چرا یه کاری دارم
ا/ت:بفرمایید
ته:میشه لطفا انقدر رسمی حرف نزنی
ا/ت:چش......باشه
ته:آفرین و اینکه مرسی حالمو پرسیدی
ا/ت:خواهش میکنم عزیزم.... نه نه منظورم اینه که خواهش میکنم همین
ته:(نیشخند) اوکیه
ا/ت:من دیگه میرم بای
ته:بای
ته:ولی من کاری میکنم که قبول کنه و کلید قلبشو بهم بده کاری نداری دیگه؟
مکس:چرا چرا
ته:خوب بگو دیگه
مکس:میخواستم بگم که مواظبش باش ممکنه خیلیا بخوان اذیتش کنن البته که خودش از پس خودش بر میاد
ته:مکس مثل اینکه یادت رفته من نمیزارم کسی به چیزی که مال منه نزدیک بشه
مکس:باشه بای
ته:بای
ا/ت ویو
رفتم از خدمتکار اونجا پرسیدم اتاقم کدومه اتاقم نشونم داد میخواست بره که گفتم وایسا
خ.د:بله خانم
ا/ت:ببخشید میخواستم بدونم تو اتاق روبرو چه کسی ساکن هستن
خ.د:آقای کیم تهیونگ
ا/ت:اوکی ممنون
خ.د:وظیفمه
ا/ت ویو
پس تو این اتاقه دقت کردم خیلی خوشگله و دلم میخواد داشته باشمش هوفففف نه بابا دیوونه شدم ولی عقلم میگه باید برم در اتاقشو بزنم و باهاش حرف بزنم چون حالش خوب نبود بنظرم برم حالشو بپرسم
راوی
ا/ت رفت دم در اتاق تهیونگ در زد
تهیونگ ویو
داشتم با خودم فکر میکردم راجب ا/ت که در به صدا در اومد رفتم از چشمی دیدم ا/ت بود چون همون لباسای رسمی تنم بود سریع رفتم یکم عطر زدم عطرم تلخ بود کم زدم که فکر نکنه الان زدم رفتم خودمو تو آینه دیدم خوب بودم طبق معمول خوشگل و خوشتیپ رفتم سمت در درو باز کردم و.......
ا/ت:سلام آقای کیم
ته:سلام
ا/ت:بهترین؟
ته:آره یذره خسته بودم همین
ا/ت:خوشحالم که حالتون خوبه کاری با من ندارین؟
ته:چرا یه کاری دارم
ا/ت:بفرمایید
ته:میشه لطفا انقدر رسمی حرف نزنی
ا/ت:چش......باشه
ته:آفرین و اینکه مرسی حالمو پرسیدی
ا/ت:خواهش میکنم عزیزم.... نه نه منظورم اینه که خواهش میکنم همین
ته:(نیشخند) اوکیه
ا/ت:من دیگه میرم بای
ته:بای
۹.۹k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.