دو ماه سفید پارت 10
کوک:یعنی همین درضمن خودت بمون کارت دارم بگو پرات برن
ات: هوففففففف
کوک: همینه ک هست
ات: جونگ کوک ب خدا بلند میشم عین چیز میزنمتااا(عصبی کیوت)
کوک: ت میخای منو بزنی جوجه
ات: اره خودم میزنم میخای امتحان کنی
کوک:لحظه شماری میکنم
ات: خواستم بزنمش دستمو بلند کردم تا بزنم یهو دلم تیر خیلی بدی کشید از درد افتادم روی تخت
کوک:اتتت..اتتتت.. خوبی(نگران)
ات:جو..ن..گ..ک..و..ک قر..ص..م..و ..ب..د..ه( درد شدید)
کوک:قرصت کجاست( دلهره شدید)
ات: جی..ب..ج..ل..و..ی..کیف..م ( درد درد شدید شدید)
کوک: ات ات بیا بخور بدو تا بد تر از این نشدی ( نگران)
ات: از درد ب خودم میپیچیدم وقتی کوک قرصو بهم داد ارو تر شدم
........................................................................................
چند س بعد
کوک:ات الان بهتری مسکلی نداری نمیخوای ریم بیمارستان هاا؟( تند تند گفت)
ات: هویی من بهت نیاز دارم چرا نفس نمیگیری الان ت جایی من غش میکنی
کوک: ن بابا چ غش........چی ات ی بار دیگه بگوچی گفتی (هول شده)
ات: گفتم بهت نیاز دارم وا ت چته
یهو کوک اومد گرفتم بغل توی هوا چرخوندم
ات: هییی الان حالم بد میشه بزارم زمین
کوک: یعنی ت الان بهم اعتراف کردی( شوق توی چشماش)
ات: ی جورایی....( خجالت)
کوک: هیچی برات کم نمیزارم عشقم( ذوق زده)
ات: اوم راستی ...........
...............................................
شرایط
13 تا لایک
13 تا کامنت
13تا فالووو
ات: هوففففففف
کوک: همینه ک هست
ات: جونگ کوک ب خدا بلند میشم عین چیز میزنمتااا(عصبی کیوت)
کوک: ت میخای منو بزنی جوجه
ات: اره خودم میزنم میخای امتحان کنی
کوک:لحظه شماری میکنم
ات: خواستم بزنمش دستمو بلند کردم تا بزنم یهو دلم تیر خیلی بدی کشید از درد افتادم روی تخت
کوک:اتتت..اتتتت.. خوبی(نگران)
ات:جو..ن..گ..ک..و..ک قر..ص..م..و ..ب..د..ه( درد شدید)
کوک:قرصت کجاست( دلهره شدید)
ات: جی..ب..ج..ل..و..ی..کیف..م ( درد درد شدید شدید)
کوک: ات ات بیا بخور بدو تا بد تر از این نشدی ( نگران)
ات: از درد ب خودم میپیچیدم وقتی کوک قرصو بهم داد ارو تر شدم
........................................................................................
چند س بعد
کوک:ات الان بهتری مسکلی نداری نمیخوای ریم بیمارستان هاا؟( تند تند گفت)
ات: هویی من بهت نیاز دارم چرا نفس نمیگیری الان ت جایی من غش میکنی
کوک: ن بابا چ غش........چی ات ی بار دیگه بگوچی گفتی (هول شده)
ات: گفتم بهت نیاز دارم وا ت چته
یهو کوک اومد گرفتم بغل توی هوا چرخوندم
ات: هییی الان حالم بد میشه بزارم زمین
کوک: یعنی ت الان بهم اعتراف کردی( شوق توی چشماش)
ات: ی جورایی....( خجالت)
کوک: هیچی برات کم نمیزارم عشقم( ذوق زده)
ات: اوم راستی ...........
...............................................
شرایط
13 تا لایک
13 تا کامنت
13تا فالووو
۲۵.۹k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.