بزارین بمیرم (پارت اول)

#بزارین_بمیرم
#پارت1

هانی با علامت ☆
جونگ کوک با علامت&
داستان از زبون هانی
سلام هانی ام 10 ساله در مورد گذشتم ام راستش چیز زیادی یادم نیست ولی از جایی که میدونم همیشه با جونگ کوک بودم ث هیچ وقت از هم جدا نبودم مثل برادرمه ولی برادرم نیست 😔 در مورد گذشتم زیاد بهم نمیگه ما دوتا دزدیم شاید باورش سخت باشه ولی درست شنیدی دزدیم
از زبون جونگ کوک
سلام من جونگ کوک هستم 12 سالمه از بچگی با چندتا دزد بزرگ شدم و یه روز با هانی آشنا شدم و تصمیم گرفتم ازش مراقب کنم چون پدر و مادر اونم مثل من مردن در مورد گذشتم یادم نمیاد ولی اینطوری که برام تعریف کردند خونه ما آتیش گرفته بود و پدر و مادرم مردن و من توسط چندتا دزد نجات پیدا کردم و پیششون بزرگ شدم
از زبون هانی
ما دوتا با هم دوتا دزد خیلی ماهریم که از خیلی جا ها دزدی کردیم و دزد های خیلی معروفی هستیم (معروف در حد بی تی اس😂)
منو جونگ کوک اینبار به فرانسه رفته بودیم وقتی دزدی هامون رو کردیم نصفه شب بود حدود ساعت 3 شب
& بیا بریم موزه لوور باید جای باحالی باشه
☆ باشه پس بزن بریم
ما رفتیم به موزه لوور
☆ آه اینجا که خیلی کسل کننده است
& موافقم
☆ نظرت چیه بریم بالای موزه اون بالا رو میگم بالای اونجا
و به بالای موزه که یه جورایی نک مثلثه اشاره کردم
& آره عالیه بیا بریم
☆ تا اونجا مسابقه میدیم
& دل خودتو الکی خوش نکن من میبرم
☆ خب ثابت کن
& نه عزیز من، من از تو داخل بالا رفتن ماهر ترم...
☆ من اونجاما😀
وقتی داشت حرف میزد من رسیدم بالا
& وای هه هه هه دختر هه حداقل هه هه خبر بده😬 (نفس زنان گفت)
☆ باشه برای دفعه بدی 😂
& چش سفید
☆ راستی امشب ماه کامله
& آره
بعد همزمان با هم گفتیم
☆& خیلی خوشگله
و هر دو خندیدیم...
جونگ کوک یه چیزی توی جیبش در اورد
& ام راستش ام... ام این برای توعه
☆ ها؟ 😮
یه گردنبند بود که یه کریستال بنفش داشت که به شکل قلب کجوکجوله تراشیده شده بود
& ام دوستش داری؟
☆ البته
☆ کی بدون من رفتی اینو دزدیدی😑
& اینو ندزدیدم
☆ پس چی
& خودم درستش کردم
بعد از اینکه اینو گفت برام با ارزش تر شد
چند لحظه تو فکر بودم و کاملا همه جا ساعت بود
بعد یهو پریدم بغل جونگ کوک
☆ مرسی مرسی مرسی مرســـــــــــی
که باعث شد چون مکان بالا و خطرناکی بودیم افتادیم و جونگ کوک محکم منو گرفت تا اتفاقی برام نیوفده خودش خیلی بد خورد زمین
& آه سرم
☆ اوه ببخشید
& اشکالی نداره