(پار پانز دهم)
(پار پانز دهم)
کوک نزدیک ات شد شرابو ریخت رو سر صورت و بدن ات)
ات: ددی درد دارم چرا اینطوری میکنی باهام (گریه)
(کوک از اتاق خارج شد و ات مثل یه جنازه افتاد رو تخت و از حال رفت)
(پرش فردا صبح)
کوک: بیدار شو دیگه بچه کوچولو
ات: اوم بابایی (زد زیر گریه)
کوک: چته باز؟
ات: درد دارم
کوک: خب چیکار کنم؟
ات: لطفا بسه تمومش کن اگه جیمین ت
کوک: خفه شو دیگه همش اگه اونا بودن فلان میشد فلان میشد
ات: باشه اصلا مگه مهمه اخرش که میمیرم هر کاری میخای بکن
کوک: اوم حالا پاشو بریم پایین
(ات نمیتونست بلند با هزار تا بد بختی اروم بلند شد و اروم رفت سمت پله ها پاهاش میلرزید و سوراخش به خاطر سیگار کوک میسوخت و داشت گریه میکرد)
(ات رفت و نشست رو صندلی)
کوک: بیا بخور
ات: بابایی میشه.. هنق(بغض نزاشت حرف بزنه)
کوک: هوم؟
ات: میشه تنهام نزاری میشه نری سر کار یکم پیشم بمونی
کوک: اوک
ات: واقعا
کوک: اوم دیشب خیلی اذیتت کردم ببخشید
ات: ها (اشکش ریخت ولی سریع پاکش کرد ک کوک نبینه)
(شرایط برا این پارت80تا لایک)
کوک نزدیک ات شد شرابو ریخت رو سر صورت و بدن ات)
ات: ددی درد دارم چرا اینطوری میکنی باهام (گریه)
(کوک از اتاق خارج شد و ات مثل یه جنازه افتاد رو تخت و از حال رفت)
(پرش فردا صبح)
کوک: بیدار شو دیگه بچه کوچولو
ات: اوم بابایی (زد زیر گریه)
کوک: چته باز؟
ات: درد دارم
کوک: خب چیکار کنم؟
ات: لطفا بسه تمومش کن اگه جیمین ت
کوک: خفه شو دیگه همش اگه اونا بودن فلان میشد فلان میشد
ات: باشه اصلا مگه مهمه اخرش که میمیرم هر کاری میخای بکن
کوک: اوم حالا پاشو بریم پایین
(ات نمیتونست بلند با هزار تا بد بختی اروم بلند شد و اروم رفت سمت پله ها پاهاش میلرزید و سوراخش به خاطر سیگار کوک میسوخت و داشت گریه میکرد)
(ات رفت و نشست رو صندلی)
کوک: بیا بخور
ات: بابایی میشه.. هنق(بغض نزاشت حرف بزنه)
کوک: هوم؟
ات: میشه تنهام نزاری میشه نری سر کار یکم پیشم بمونی
کوک: اوک
ات: واقعا
کوک: اوم دیشب خیلی اذیتت کردم ببخشید
ات: ها (اشکش ریخت ولی سریع پاکش کرد ک کوک نبینه)
(شرایط برا این پارت80تا لایک)
۱۲.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.