📝
📝
زندگی مان را تبدیل به سمساری کرده ایم
آت اشغال های منزل نه تنها راه دیدن و بلکه راه فکر کردن ما را بسته است
ما ایرانیها، بیشترین آت و آشغال رو جمع میکنیم و زندگیمان را زیادی از خرت و پرتهای بهدردنخور پر میکنیم.
این در حالی است که در دنیای متمدن، نهضتی راه افتاد که اولا خود را از زیر بار مصرفزدگی افسار گسیخته برهانند، ثانیا به جای مشغول شدن به لوازم زندگی، به خود زندگی مشغول شوند.
مینیمالیستها اصرار دارند که زندگی را خلوت کنند و جلوی ورود هر شیء غیرضروری را به زندگی بگیرند.
ما معمولا چند برابر نیازمان قاشق و بشقاب داریم. اشیاء و ابزاری داریم که سالی یک بار هم به دردمان نمیخورند. با اینکه رسم مهمانِ شب خواب، منسوخ شده، اما در بیشتر خانهها با وفور تشک و لحاف و متکا طرفیم
قدیم یک چراغ سه فتیلهای بود که ایلی را شام و ناهار میداد، اما حالا اجاقگاز بهعلاوه فر بهعلاوه ماکروفر بهعلاوه تستر، موقع شام و ناهار هم باید زنگ بزنیم از سر کوچه پیتزا بیاورند.
جدا باید در روش و منش زندگیمان تجدید نظر کنیم و خود را از شر این همه شیء مزاحم خلاص کنیم.
گاندی وقتی مرد یک کاسه شکسته داشت، با دو تا کتاب و یک دست لباس. لباس که نه. یک ازاری که گاهی دورش میبست، گاهی زیراندازش میشد. من اما وقتی بمیرم آنقدر آت و آشغال بیارزش محاصرهام کردهاند که ملت میمانند جنازه را چطور از محاصره اشیاء بیرون ببرند. این همه کتاب، این همه تیر و تخته، این همه زلم زینبوهای دوزاری به چه دردی میخورند جز آزردن ذهن و چشم من؟
زندگی مان را تبدیل به سمساری کرده ایم
آت اشغال های منزل نه تنها راه دیدن و بلکه راه فکر کردن ما را بسته است
ما ایرانیها، بیشترین آت و آشغال رو جمع میکنیم و زندگیمان را زیادی از خرت و پرتهای بهدردنخور پر میکنیم.
این در حالی است که در دنیای متمدن، نهضتی راه افتاد که اولا خود را از زیر بار مصرفزدگی افسار گسیخته برهانند، ثانیا به جای مشغول شدن به لوازم زندگی، به خود زندگی مشغول شوند.
مینیمالیستها اصرار دارند که زندگی را خلوت کنند و جلوی ورود هر شیء غیرضروری را به زندگی بگیرند.
ما معمولا چند برابر نیازمان قاشق و بشقاب داریم. اشیاء و ابزاری داریم که سالی یک بار هم به دردمان نمیخورند. با اینکه رسم مهمانِ شب خواب، منسوخ شده، اما در بیشتر خانهها با وفور تشک و لحاف و متکا طرفیم
قدیم یک چراغ سه فتیلهای بود که ایلی را شام و ناهار میداد، اما حالا اجاقگاز بهعلاوه فر بهعلاوه ماکروفر بهعلاوه تستر، موقع شام و ناهار هم باید زنگ بزنیم از سر کوچه پیتزا بیاورند.
جدا باید در روش و منش زندگیمان تجدید نظر کنیم و خود را از شر این همه شیء مزاحم خلاص کنیم.
گاندی وقتی مرد یک کاسه شکسته داشت، با دو تا کتاب و یک دست لباس. لباس که نه. یک ازاری که گاهی دورش میبست، گاهی زیراندازش میشد. من اما وقتی بمیرم آنقدر آت و آشغال بیارزش محاصرهام کردهاند که ملت میمانند جنازه را چطور از محاصره اشیاء بیرون ببرند. این همه کتاب، این همه تیر و تخته، این همه زلم زینبوهای دوزاری به چه دردی میخورند جز آزردن ذهن و چشم من؟
۱.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.