سفیران سلامت ادامه پارت ۴۱
#rose
لیسا حس نمیکنی جیسو یکم دیر کرد اخه نیم ساعتی میشه که رفته دستشویی
لیسا:وای راست میگیا منم نگران شدم
یه دو سه دقیقه دیگه وایسیم اگه نیومد بعد میریم
توی این چند دقیقه دلم شور میزد همش میترسیدم
نکنه بچش چیزیش شده
نه بابا خدا نکنه(تو دلش میگه)
لیسا برو دیگه ببین چش شده
من خیلی نگرانم
لیسا:باش دارم میرم
#lisa
رفتم دم در دستشویی گوشمو چسبوندم به در اما صدایی نشنیدم
در زدم
جیسو جیسو حالت خوبه
بازم صدایی نشنیدم اومدم در رو باز کنم
اما در قفل بود
یه عالمه در زدم اما چیزی تغییر نکرد
جین جین (با داد)
جین:چیشده
ج..جیسو خیلی وقته رفته دستشویی هیچ سر و صدایی نیست در هم قفله
یکاری کن
#jin
چی میگی تو
سریع دویدم یه عالمه جیسو رو صدا زدم
دیدم فایده نداره محکم هی در رو ضربه میزدم که باز بشه
در باز شد رفتم داخل دیدم جیسو افتاده زمین و پاهاش خونیه
(چون دامن زیر زانو پوشیده بود معلوم بود)
ج....جیسو سریع بقلش کردم و گذاشتمش توی ماشین
لیسا حس نمیکنی جیسو یکم دیر کرد اخه نیم ساعتی میشه که رفته دستشویی
لیسا:وای راست میگیا منم نگران شدم
یه دو سه دقیقه دیگه وایسیم اگه نیومد بعد میریم
توی این چند دقیقه دلم شور میزد همش میترسیدم
نکنه بچش چیزیش شده
نه بابا خدا نکنه(تو دلش میگه)
لیسا برو دیگه ببین چش شده
من خیلی نگرانم
لیسا:باش دارم میرم
#lisa
رفتم دم در دستشویی گوشمو چسبوندم به در اما صدایی نشنیدم
در زدم
جیسو جیسو حالت خوبه
بازم صدایی نشنیدم اومدم در رو باز کنم
اما در قفل بود
یه عالمه در زدم اما چیزی تغییر نکرد
جین جین (با داد)
جین:چیشده
ج..جیسو خیلی وقته رفته دستشویی هیچ سر و صدایی نیست در هم قفله
یکاری کن
#jin
چی میگی تو
سریع دویدم یه عالمه جیسو رو صدا زدم
دیدم فایده نداره محکم هی در رو ضربه میزدم که باز بشه
در باز شد رفتم داخل دیدم جیسو افتاده زمین و پاهاش خونیه
(چون دامن زیر زانو پوشیده بود معلوم بود)
ج....جیسو سریع بقلش کردم و گذاشتمش توی ماشین
۱۰.۴k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.