خیانت ناموفق پارت 2

ویو جین
اعصابم خراب بود رفتم یه هوایی بخورم وقتی اومدم خونه میا ایو خونه نبودم سریع زنگ زدم بهش
ویو میا
تصمیم گرفتم برم خونه دوست صمیمیم که اسمش یونا
مکالمشون
میا : الو یونا (با گریه)
یونا:چی شده خوبی
میا همچی رو برای یونا تعریف کرد
یونا:الان میام دنبالتون
میا :باشه
«نیم ساعت بعد»
زنگ در خورد 🔔🔔🔔
میا:بله
یونا:منم
میا :اومدم
ایو: سلام خاله یونا(بچه گونه)
یونا:سلام عشق خاله
میا :بیا بشین
یونا: نه پاشو بریم خونه ما بدو
میا : باشه
«ویو حال »
میا : گوشیم زنگ خورد جین بود جواب ندادم بهم پیام داد گفت کجایین گفتم خونه یونا
جین : چرا رفتی خونه یونا
میا : دوست داشتم دیگه به تو ربطی ندارم
ادامه دارد.........
ببخشید کم شد