خانواده ی کیم

پارت۱۰
رفتیم توی اتاق با جین
+جین ،بیا وسطمون بالشت بزاریم
_ایده ی خوبیه
دراز کشیدیم
+جین
_بله؟
+میشه آهنگ بخونی؟
_اره ،کدوم ؟
+zero-o-clock
_باش
راوی :
جین شروع کرد به خوندن و ا/ته کم کم خوابش برد و جین نگاهش می‌کرد
_چطور یه آدم میدونه آنقدر خوشگل باشه
«ا/ت ویو»
ساعت۳صیح با صدای اهم اهم کردن مینسا و کوک از خواب بیدار شدم دیدم جین هم بیدار شد
+اخه الانننن
_دقیقا،بهت قول میدم یک ماه یعد از ازدواج مینسا حاملست
+*خنده*
«صبح»
رفتم دست شویی کار ها مربوط رو انجام دادم اومدم پایین که مینسا رو دیدم
+دیشب یه صدایی نزاشت که بخوابیم
مینسا:خب شوهرمه(لبو)
+شوهرته که شوهرته هر وقت زفتیدخونه ی خودتون از این کارت بکنید نه اینجا
کوک:عشقم چرا مثل لبو شدی ؟(ب.و.س.ه ای به لب های مینسا زد)
+اوقققق
_بسه بیاید صبحانه بخورید
«بعد از صبحانه»
رفتم بالا درو باز کردم که با بدن ل.خ.ت جین مواجه شدم
+یاااا جین لباستو بپوش(لبو )
_تو در نزدی اومدی تو
+تموم شد؟
_اره
+برو بیرون تا منم لباسامو عوض کنم
_باشه
جین رفت منم یه لباس خوشگل پوشیدم (اسلایددوم)
«جین ویو»
۱۰دقیقس که منتظر ا/تم
داشتم با خودم حرف میزدم که یهو….

شرایط :
نداره بخاطر ۳۰تایی شدنمون💗