❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦

❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_¹⁷❦
سولنان: باشه
یونا: ای خدا باشه
ا.ت: خوبه برید دور کاراتون

«بعد ظهر»

ا.ت ویو
تقریبا ساعت شیش و نیم عصر بود پاشدم رفتم حموم و بعد چند مین اومدم بیرون یه لباس مشکی کوتاه از داخل کمدم در اوردم و پوشیدم موهامو بالا گوجه ای بستم و تافت زدم تا زود خراب نشه بعدش یه ارایش لایک با سایه ی مشکی شاین که خیلی جذابترم میکرد انجام دادم و عطر شیرینمو زدم و از اتاق اومدم بیرون و نشستم داخل سالن تا جونگکوک بیاد دنبالم که بعد چند مین دخترا از اتاق اومدن بیرون

سولنان: خیلی جذاب شدی
یونا: واووو
ا.ت: مرسی خودم میدونستم
سولنان: خیلی خود خواهی
یونا: واقعا که
سه تاشون:«خنده»
(عکس لباس ا.ت اسلاید ۲ لباس سولنان اسلاید ۳ لباس یونا اسلاید ۴ لباس جیمین اسلاید ۵ لباس جونگکوک اسلاید ۶ و لباس تهیونگ اسلاید آخر )
از زبان ا.ت
همینجوری داشتیم با دخترا حرف میزدیم که جونگکوک نگاهمو جلب کرد خیلی جذاب شده بود همینطور به جونگکوک خیره شده بودم که با صداش به خودم اومدم

جونگکوک:ا.ت به چی نگاه میکنی.. ا.ت
ا.ت: ها چیزه بله
جونگکوک: بریم
ا.ت: آره بریم.. میبینمتون دخترا
سولنان: میبینمت
یونا: میبینمتون