پارت 4
لورا: وایییییییی کوکیییییییی. دلم برات تنگ شده بود اوپا.
کوک:....
(لورا پریده بود بغل کوک)
ویو ا.ت:
اَه چقد بدم میان از این لورا اصلا انگار نه انگار که جونگکوک زن داره اِیشش الانم که تو بغله کوکه. از دست کوک هم خیلی ناراحتم چطور هیچ واکنشی نداره.
ا.ت:لورا، عزیزم بهتره حد خودت رو بدونی. کوک الان دو ساله که زن داره پس نباید زیاد نزدیکش بشی فهمیدی؟
لورا: اِیششش. باشه.
لورا از بغل کوک اومد پایین. کوک هم لباسش رو مرتّب کَرد.
(علامت مادر پدصگ کوک: ــــ علامت پدر جان کوک: _ )
ــ دم در بده بیاین داخل هال بشینین.
همه:چشم.
ویو ا.ت: همه رفتیم داخل حال نشستیم. خواستم برم پیش کوک بشینم که اون لورای بفاک رفته، رفت کنار کوک نشست. منم که اعصابم فاکی شده بود از عمد رفتم روی پاهای کوک نشستم. ولی خوب میدونستم که قراره شب خعلی بد به فاک برم.
ویو کوک: لورای چندش همش سعی داشت خودش رو به من بچسبونه منم هی سعی می کردم ازش،جدا بشم ولی حیف که نمی زاشت همینجوری واسه خودم روی مبل نشسته بودم که یهو ات اومد روی پاهام نشست. خعلی تعجب کردم که ات همجین کاری کرده باشه. منم که از خدا خواسته ات رو بغل کردم و درِ گوشش با صدای بم زمزمه کنان گفتم:
کوک: بیب میخوای امشب به فاک بری؟(بم و هات😐)
ات: اومممم. نو ددی.
کوک: پس چرا اینکارو میکنی؟ هومم؟
ات: همینجوری
کوک: اوک. باوشه.
ویو لورا (ج*ن*ده😂)
من دوسال پیش یعنی وقتی که جونگکوک ات رو دوست داشت منم عاشق جونگکوک بودم ولی اون موقع جونگکوک من رو دوست نداشت منم بخاطر اینکه هم انتقام بگیرم هم برای اینکه مامانم گفته بود سعی کنم بشم وارس اموال خانواده ی جئون پس منم باید ات رو از سر راه خودم بردارم تا بتونم کوک رو به بازی بگیرم.
لورا: خالهه اتاقم رو کی نشونم می دی هوم؟(لوس چندش: عوق🤮)
: بیا بریم نشونت بدم عشق خاله.
لورا: مسییی خاله جون (دوباره لوس حال بهم زن)
لورا همراه مادر کوک رفت طبقه بالا.
:لورا دخترم باید کارت رو خوب انجام بدی باشه؟
لورا: چشم خاله اصلا نگران نباش. کاری می کنم هم کوک از ات متنفر بشه هم ات از کوک.(😏)
:.....
ببخشید دیر گذاشتم وقت نکردم که بزارم بخاطر همین امشب دو پارت میزارم 💜💜
خعلیی امیدوارم که دوسش داشته باشین.💜💜
کوک:....
(لورا پریده بود بغل کوک)
ویو ا.ت:
اَه چقد بدم میان از این لورا اصلا انگار نه انگار که جونگکوک زن داره اِیشش الانم که تو بغله کوکه. از دست کوک هم خیلی ناراحتم چطور هیچ واکنشی نداره.
ا.ت:لورا، عزیزم بهتره حد خودت رو بدونی. کوک الان دو ساله که زن داره پس نباید زیاد نزدیکش بشی فهمیدی؟
لورا: اِیششش. باشه.
لورا از بغل کوک اومد پایین. کوک هم لباسش رو مرتّب کَرد.
(علامت مادر پدصگ کوک: ــــ علامت پدر جان کوک: _ )
ــ دم در بده بیاین داخل هال بشینین.
همه:چشم.
ویو ا.ت: همه رفتیم داخل حال نشستیم. خواستم برم پیش کوک بشینم که اون لورای بفاک رفته، رفت کنار کوک نشست. منم که اعصابم فاکی شده بود از عمد رفتم روی پاهای کوک نشستم. ولی خوب میدونستم که قراره شب خعلی بد به فاک برم.
ویو کوک: لورای چندش همش سعی داشت خودش رو به من بچسبونه منم هی سعی می کردم ازش،جدا بشم ولی حیف که نمی زاشت همینجوری واسه خودم روی مبل نشسته بودم که یهو ات اومد روی پاهام نشست. خعلی تعجب کردم که ات همجین کاری کرده باشه. منم که از خدا خواسته ات رو بغل کردم و درِ گوشش با صدای بم زمزمه کنان گفتم:
کوک: بیب میخوای امشب به فاک بری؟(بم و هات😐)
ات: اومممم. نو ددی.
کوک: پس چرا اینکارو میکنی؟ هومم؟
ات: همینجوری
کوک: اوک. باوشه.
ویو لورا (ج*ن*ده😂)
من دوسال پیش یعنی وقتی که جونگکوک ات رو دوست داشت منم عاشق جونگکوک بودم ولی اون موقع جونگکوک من رو دوست نداشت منم بخاطر اینکه هم انتقام بگیرم هم برای اینکه مامانم گفته بود سعی کنم بشم وارس اموال خانواده ی جئون پس منم باید ات رو از سر راه خودم بردارم تا بتونم کوک رو به بازی بگیرم.
لورا: خالهه اتاقم رو کی نشونم می دی هوم؟(لوس چندش: عوق🤮)
: بیا بریم نشونت بدم عشق خاله.
لورا: مسییی خاله جون (دوباره لوس حال بهم زن)
لورا همراه مادر کوک رفت طبقه بالا.
:لورا دخترم باید کارت رو خوب انجام بدی باشه؟
لورا: چشم خاله اصلا نگران نباش. کاری می کنم هم کوک از ات متنفر بشه هم ات از کوک.(😏)
:.....
ببخشید دیر گذاشتم وقت نکردم که بزارم بخاطر همین امشب دو پارت میزارم 💜💜
خعلیی امیدوارم که دوسش داشته باشین.💜💜
۷.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.