پارت چهارم اكيپ
دیاناو نیکا :از همه بچه ها خداحافظی کردیم من نیکا با هم رفتیم محمدرضا متین ارسلان محمد با هم رفتن چون اونا دوست جون جونی بودن باهم عسل مهدیس مهدیه آرزو باهم رفتن من نیکا باهم یه خونه مجردی گرفته بودیم و توی خونه زندگی میکردیم صبح که ساعت گوشیم زنگ خورد منشی شرکتم بود که گفتن یه اتفاق افتاد و من سریع یه دوش گرفتم و یه نیمتنه سفید با یه کت سیاه پوشیدم و رفتم شرکت و خانم احمدی دیدم خانم احمدی منشی شرکت بود
۴.۹k
۲۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.