سناریو توکیو ریونجرز از باجی [پارت ۳]

سناریو توکیو ریونجرز از باجی [پارت ۳]

مایکی: میخوای با کدوم مبارزه کنی؟
چشمت به باجی خورد و گفتی : با اون یکی.
مایکی : باشه .
ا/ت و باجی رو به روی هم ایستادین
باجی : خب شروع کن خانوم کوچولو، نشون بده چی بلدی .
توهم با یه پرش بلند میخواستی با پا بری تو صورت باجی که باجی پاتو گرفت و حمله‌تو دفع کرد تو هم با کف پا روی زمین فرود اومدی
*خیر سرت چند سال کلاس نینجا رفتی بایدم انقد خوب باشی😁*
باجی خیلییی سر سخت بود همینجوری داشتی مبارزه میکردی یهو موقعیت‌ش پیش اومد تو هم از این فرصت استفاده کردی و با پا زدی پشت پای باجی و باجی افتاد زمین.🧎
باجی بلند شد و گفت : شانس اوردیا .
صورتت یکم سرخ شد و سرت اوردی پایین .
باجی رفت سمت بقیه و...
میتسویا : چیشد باختی که😏
باجی : شانس آورد
میتسویا: آره جون خودت
مایکی : خب میتونی بیای تو باند چند روز دیگه مراسم معرفیت به تومان رو اجرا می‌کنیم
ا/ت : (تا کمر خم شدی)خیلی ازتون ممنونم.
هر کدوم رفتن خونه هاشون و تو هم رفتی خونه
از خوشحالی تو پوست خودت نمی گُنجیدی
و شبو از بس ذوق داشتی بزور خوابت برد
*فردا*
رفته بودی یکم قدم بزنی که یهو یه دست رو روی شونت حس کردی
برگشتی و دیدی که....‌‌

امیدوارم که خوشتون بیاد ✨💫✨