part 23 وقتی عاشق پسر عموت شدی

part 23 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 23
بعد از اینکه کوک از روم پاشد رفت رو مبل نشست منم رفتم کنارش نشستم که یهو گوشیم پیام اومد گوشیمو برداشتم دیدم تهیونگ
_سلام
+سلام ته
_خوبی
+خوبم مرسی
_میگم کاری که نداری
+نه چطور
_ام خوب میگم میای بریم بیرون
+وایییی ته اره خودم هم حوصله سرفته بود
_اوک پس برو اماده شو چند دقیقه دیگه میام دنبالت
+باش
گوشیمو گذاشتم کنار سریع رفتم بالا تو اتاق رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه لباس از کمدم برداشتم پوشیدم یه آرایش مولایم کردم کیفم رو برداشتم سریع رفتم پایین
=جایی تشیف می بری
+اره
= انوقت کجا؟
+بیرون
=میدونم بیرون با کی
+اوففف با دوستام
=اره جون عمت
+عیش با تهیونگ میرم بیرون
=اووو با عشق میری بیرون
+کوکککک
=مگه دورغ میگم
+اوففف
که صدای بوق ماشین رو شنیدم گفتم حتما ته سریع کفشم رو پوشیدم رفتم پایین
=هی این اسگله هم چه ذوقی داره
رفتم دیدم ته به ماشین ته کیه داده تا منو دیدم اومد طرفم
_اووو چه زبیا شدید خانوم جئون
+مرسی مصتر