پارت 2 خواهر اینوسکه
من ی فکری زد به سرم
کل شخصیت هارو از خودم و دوستام الهام گرفتم
تامیکو که خودمم، میتسو و ایمی هم از دوتا دوستام
کلا کل داستان و از ی جایی الهام گرفتم
ی کوچولوش هم از قوه تخیلم
ویو سر کلاس ریاضی
یعنی بی عصاب ترین معلم و گذاشتن برای ریاضی اوفففف
همینطور داشتم در میخوندم که میتسو ی نامه بهم داد(حرفاشون و رو برگه مینویسن)
میتسو:آقای شینازاگاوا چقدر بی عصابه موندم گنیا کون تو خونه چی میکشه از دست این
ایمی:آره والا
میتسو:تو حواست هست که ی ماه دیگه تعطیلات تابستونیه؟
ایمی:دوستندارم درموردش صحبت کنم
میتسو:اگه میخوای میتونی خونه ی ما بمونی عصر هاهم با تامیکو میریم بیرون
ایمی:کاشکی میشد ولی نمیشه
ویو زنگ تفریح
تامیکو:بچه ها بیاین برنامه ریزی کنیم برای تابستون
ایمی:اینوسکه میشه ی لحظه بیای اینجا؟
اینوسکه:چیه؟چیشده؟(کلا با همه خشنه و داد میزنه ولی فقط با ایمی آروم و مهربونه)
ایمی:(رفتن اونور تر کسی صداشون و نمیشنوه)خب..ی ماه دیگه مدارس تموم میشه و...
اینوسکه:بهش فکر نکن کلا سه ماه طول میکشه تامدارس دوباره باز بشن
ایمی:(بغض)گفتنش برای تو راحته بابا تورو میزنه ولی من مجبور میشم کل هفته پنگوئنی راه برم(خودتون منظورش و گرفتین دیگه)
اینوسکه:(بغلش کرده)میدونم سخته ولی ی روزی همه ی اینا تموم میشن حالا بیا بریم پیش بقیه
ایمی:میشه تامیکو و میتسو رو صدا کنی؟
اینوسکه:تامیکو میتسو بیاین اینجا
تامیکو:چیه؟
اینوسکه:بیاین پیش ایمی
میتسو:ما پیششیم تو برو پیش پسرا
بعد اینوسکه رفت
تانجیرو:چیزی شده؟
اینوسکه:اونش دیگه به شماها مربوط نیست(خشن شد)
تانجیرو:ایمی چرا داره گریه میکنه
اینوسکه:چیه نکنه میخوای بری دلداریش بدی؟
تانجیرو:آره
اینوسکه:معلومه که نه همین که میزارم نگاهش کنی خیلیههه(داد)
تانجیرو:باشه بابا بی عصاب
مغز تانجیرو:ایمی گریه میکنه چه خوشگل میشه
بیوگرافی ایمی رو بزارم؟
کل شخصیت هارو از خودم و دوستام الهام گرفتم
تامیکو که خودمم، میتسو و ایمی هم از دوتا دوستام
کلا کل داستان و از ی جایی الهام گرفتم
ی کوچولوش هم از قوه تخیلم
ویو سر کلاس ریاضی
یعنی بی عصاب ترین معلم و گذاشتن برای ریاضی اوفففف
همینطور داشتم در میخوندم که میتسو ی نامه بهم داد(حرفاشون و رو برگه مینویسن)
میتسو:آقای شینازاگاوا چقدر بی عصابه موندم گنیا کون تو خونه چی میکشه از دست این
ایمی:آره والا
میتسو:تو حواست هست که ی ماه دیگه تعطیلات تابستونیه؟
ایمی:دوستندارم درموردش صحبت کنم
میتسو:اگه میخوای میتونی خونه ی ما بمونی عصر هاهم با تامیکو میریم بیرون
ایمی:کاشکی میشد ولی نمیشه
ویو زنگ تفریح
تامیکو:بچه ها بیاین برنامه ریزی کنیم برای تابستون
ایمی:اینوسکه میشه ی لحظه بیای اینجا؟
اینوسکه:چیه؟چیشده؟(کلا با همه خشنه و داد میزنه ولی فقط با ایمی آروم و مهربونه)
ایمی:(رفتن اونور تر کسی صداشون و نمیشنوه)خب..ی ماه دیگه مدارس تموم میشه و...
اینوسکه:بهش فکر نکن کلا سه ماه طول میکشه تامدارس دوباره باز بشن
ایمی:(بغض)گفتنش برای تو راحته بابا تورو میزنه ولی من مجبور میشم کل هفته پنگوئنی راه برم(خودتون منظورش و گرفتین دیگه)
اینوسکه:(بغلش کرده)میدونم سخته ولی ی روزی همه ی اینا تموم میشن حالا بیا بریم پیش بقیه
ایمی:میشه تامیکو و میتسو رو صدا کنی؟
اینوسکه:تامیکو میتسو بیاین اینجا
تامیکو:چیه؟
اینوسکه:بیاین پیش ایمی
میتسو:ما پیششیم تو برو پیش پسرا
بعد اینوسکه رفت
تانجیرو:چیزی شده؟
اینوسکه:اونش دیگه به شماها مربوط نیست(خشن شد)
تانجیرو:ایمی چرا داره گریه میکنه
اینوسکه:چیه نکنه میخوای بری دلداریش بدی؟
تانجیرو:آره
اینوسکه:معلومه که نه همین که میزارم نگاهش کنی خیلیههه(داد)
تانجیرو:باشه بابا بی عصاب
مغز تانجیرو:ایمی گریه میکنه چه خوشگل میشه
بیوگرافی ایمی رو بزارم؟
۵.۵k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.