پارت 9 وقتی برادر ناتنیت بود
شریک : ولی بابات تو رو از دست میده بابات تالان مرده
کوک : چی
و صدای شلیک اومد
ا.ت ویو
صدا شلیک اومد وقتی چشمم رو باز کردم کوک رو دیدم
ا. ت : کوک لطفا داداشی چشماتو باز نکه دار لطفا یکی زنگ بزنه به امبولانس ( با گریه)
جیمین : من زنگ میزنم ( با گریه)
جیمین زنگ زد به امبولانس
من با امبولانس رفتم اعضا هم رفتن با ونشون
رسیدن به بیمارستان
ا. ت : اخه چرا من چرا منو نجات داد چرا ( تو ذهنش)
جین : ا. ت اروم باش
ا. ت: جین بگو چه شکلی اروم شم ( با گریه)
اعضا : بغل دسته جمعی
ا. ت : الان نه ( با گریه)
تهیونگ : میشه
همه بغل دسته جمعی کردن بعد دکتر اومد
دکتر : جئون ا. ت کیه
ا. ت : منم ( با گریه) دکتر برادرم جئون جونگ کوک چطورن
دکتر : عمل تیر به خوبی برترف شد ولی برادرتون هزیون میگه
ا. ت : هزیون چی ( با گریه)
دکتر : هزیونی که اسن شما رو صدا و کمک میخواد
ا. ت : الان میتونم ببینمش
دکتر : بله
ویو اتاق
ا. ت : داداش من اینجام
کوک : ا. ت کمک کن دارم میفتم
ا. ت : اومدم الان باید بیدار شی
کوک از خواب پرید
کوک : اخ دستم من کجام عه ا. ت اینجا کجاست ( با گریه) چرا گریه میکنی
ا. ت : داداش خوبی ( با گریه شدید)
کوک : اره اره خوبم بیا بغلم
ا. ت ویو
رفتم کنارش دراز کشیدم داشت موهام رو نواشش میکرد که خوابم برد
دکتر : خانم ا.
کوک : هیش
دکتر : ببخشید ولی باید برید
کوک : الان میام لی میشه بگید کیم نامجون بیاد
نامجون اومد
نامجون : داداش چی شده
کوک : ا. ت رو بگیر من چیزای ترخیص رو انجام بدم
نامجون : اوک
شرط
کامنت :3
فالو : 10
کوک : چی
و صدای شلیک اومد
ا.ت ویو
صدا شلیک اومد وقتی چشمم رو باز کردم کوک رو دیدم
ا. ت : کوک لطفا داداشی چشماتو باز نکه دار لطفا یکی زنگ بزنه به امبولانس ( با گریه)
جیمین : من زنگ میزنم ( با گریه)
جیمین زنگ زد به امبولانس
من با امبولانس رفتم اعضا هم رفتن با ونشون
رسیدن به بیمارستان
ا. ت : اخه چرا من چرا منو نجات داد چرا ( تو ذهنش)
جین : ا. ت اروم باش
ا. ت: جین بگو چه شکلی اروم شم ( با گریه)
اعضا : بغل دسته جمعی
ا. ت : الان نه ( با گریه)
تهیونگ : میشه
همه بغل دسته جمعی کردن بعد دکتر اومد
دکتر : جئون ا. ت کیه
ا. ت : منم ( با گریه) دکتر برادرم جئون جونگ کوک چطورن
دکتر : عمل تیر به خوبی برترف شد ولی برادرتون هزیون میگه
ا. ت : هزیون چی ( با گریه)
دکتر : هزیونی که اسن شما رو صدا و کمک میخواد
ا. ت : الان میتونم ببینمش
دکتر : بله
ویو اتاق
ا. ت : داداش من اینجام
کوک : ا. ت کمک کن دارم میفتم
ا. ت : اومدم الان باید بیدار شی
کوک از خواب پرید
کوک : اخ دستم من کجام عه ا. ت اینجا کجاست ( با گریه) چرا گریه میکنی
ا. ت : داداش خوبی ( با گریه شدید)
کوک : اره اره خوبم بیا بغلم
ا. ت ویو
رفتم کنارش دراز کشیدم داشت موهام رو نواشش میکرد که خوابم برد
دکتر : خانم ا.
کوک : هیش
دکتر : ببخشید ولی باید برید
کوک : الان میام لی میشه بگید کیم نامجون بیاد
نامجون اومد
نامجون : داداش چی شده
کوک : ا. ت رو بگیر من چیزای ترخیص رو انجام بدم
نامجون : اوک
شرط
کامنت :3
فالو : 10
۱۱۰.۳k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.