برای بار ۵ میزارم
پارت ۱۳
ویو توی کره
پارک (پدر ات )
دارم دیونه میشممممممم....... لیییییییییییییی(عربده)
(لی هم یکی از زیر دست های پارک هست . میشه گفت دست راستش )
لی ...بله ...ارباب ..
پارک .از اول دزد چه خبر ..حح مثلا به قول خودش که معروف شده آقای روح ..البته نمد زن هست یا مرد چون سری پیش یه زن حدود ۴۰ و ۶ تا قبل از اون هم یه دختر ۳۲ ساله اینا بود ... هوففف تونستی پیدا کنی ؟؟؟ ....
از ات خبری گرفتی کاریش ندارن ؟؟؟
لی. ارباب در حال تحقیق هستیم ....خیر خانم ات حالشون خوبه ... پیامیه که جاسوسمون فرستاده همونی که خدمتکار عمارت اون ژاپنی هست ..
یه توضیح بدم ..تو اون عمارت که میشل (اسمش خودمم یادم رفته بود تو پارت ۵یا۶ بود ) که در اصل مال کوک هست یه خدمتکار فکر میکنه که یه دختر بازیگر ات هست که کوک خودش اون رو آورده تو عمارت ش که توی کره هست آورده. و خدمتکار نمیدونه که اون ات نیست . و این رو بگم که از چهرهی ات یه ماسک درست کردن واسهی اون دختر و وقتی میره بیرون اون رو میندازه این نوع ماسک خیلی هزینه بره چون مثل چسب میچسبه به پوست و این باعث طبیعی دیده شدنش میشه و همراه صورت مو هم از پشت داره این کاملا واقعی نشون میده که ات هست و هیچ کس به جز کوک و ات از این موضوع خبر ندارن .
I'd say love was a magical thing
من که میگم عشق یه چیز جادوییه
I'd say love would keep us from pain
میگم، عشق، ما رو از درد و رنج دور نگه میداره
Had I been there, had I been there
اونجا بودم، اونجا بودم
I would promise you all of my life
ه تو قول تمام زندگیم رو میدادم
But to lose you would cut like a knife
ولی از دست دادنت مثل چاقویی برندست
So I don't dare, no I don't dare
پس جرات از دست دادنت رو ندارم، جراتش رو ندارم
Cause I've never come close in all of these ‘
years
چون این سالها اینقدر نزدیک نشدم
You are the only one to stop my tears
تو تنها فردی هستی که اشکم رو بند میاری
And I'm so scared, I'm so scared
و من خیلی ترسیدم، خیلی ترسیدم
زمانی میرسه، که باید انتخاب کنی...بین چیزی که میخوای
داشته باشی و چیزی که حقیقت داره...حقیقت توی زندگی من
نداشتن تو بود...و من اون و انتخاب کردم، تا بیشتر از این بهت
آسیب نزنم."
تنهایی به معنای نبودن تو نیست، تنهایی من زمانی معنا پیدا
کرد که یه نگاه به زندگیم انداختم و فهمیدم با هر احتمال
موجودی که فکرش و بکنم، دیگه نمیتونم تو رو داشته
باشم...
از بند تولد زخم خورده بودم...از وقتی چشم به حقایق جهان
باز کرده بودم، درد شده بود حقیقت
من...نمیذاشتم...نمیتونستم بذارم تنها ستاره ام به درد من دچار
شه...اون برای چشیدن رنج من زیادی ظریف بود...هیچ شاهزاده
ای نباید معشوقه اش و ناامید کنه و من با ضعفم این کارو
کردم..."
_ کاش میشد، آدما با مرگ عشق بمیرن...اونوقت شاید انقدر
درد نداشت...
تا پارت بعد و حمایت شما خدافظ.
ویو توی کره
پارک (پدر ات )
دارم دیونه میشممممممم....... لیییییییییییییی(عربده)
(لی هم یکی از زیر دست های پارک هست . میشه گفت دست راستش )
لی ...بله ...ارباب ..
پارک .از اول دزد چه خبر ..حح مثلا به قول خودش که معروف شده آقای روح ..البته نمد زن هست یا مرد چون سری پیش یه زن حدود ۴۰ و ۶ تا قبل از اون هم یه دختر ۳۲ ساله اینا بود ... هوففف تونستی پیدا کنی ؟؟؟ ....
از ات خبری گرفتی کاریش ندارن ؟؟؟
لی. ارباب در حال تحقیق هستیم ....خیر خانم ات حالشون خوبه ... پیامیه که جاسوسمون فرستاده همونی که خدمتکار عمارت اون ژاپنی هست ..
یه توضیح بدم ..تو اون عمارت که میشل (اسمش خودمم یادم رفته بود تو پارت ۵یا۶ بود ) که در اصل مال کوک هست یه خدمتکار فکر میکنه که یه دختر بازیگر ات هست که کوک خودش اون رو آورده تو عمارت ش که توی کره هست آورده. و خدمتکار نمیدونه که اون ات نیست . و این رو بگم که از چهرهی ات یه ماسک درست کردن واسهی اون دختر و وقتی میره بیرون اون رو میندازه این نوع ماسک خیلی هزینه بره چون مثل چسب میچسبه به پوست و این باعث طبیعی دیده شدنش میشه و همراه صورت مو هم از پشت داره این کاملا واقعی نشون میده که ات هست و هیچ کس به جز کوک و ات از این موضوع خبر ندارن .
I'd say love was a magical thing
من که میگم عشق یه چیز جادوییه
I'd say love would keep us from pain
میگم، عشق، ما رو از درد و رنج دور نگه میداره
Had I been there, had I been there
اونجا بودم، اونجا بودم
I would promise you all of my life
ه تو قول تمام زندگیم رو میدادم
But to lose you would cut like a knife
ولی از دست دادنت مثل چاقویی برندست
So I don't dare, no I don't dare
پس جرات از دست دادنت رو ندارم، جراتش رو ندارم
Cause I've never come close in all of these ‘
years
چون این سالها اینقدر نزدیک نشدم
You are the only one to stop my tears
تو تنها فردی هستی که اشکم رو بند میاری
And I'm so scared, I'm so scared
و من خیلی ترسیدم، خیلی ترسیدم
زمانی میرسه، که باید انتخاب کنی...بین چیزی که میخوای
داشته باشی و چیزی که حقیقت داره...حقیقت توی زندگی من
نداشتن تو بود...و من اون و انتخاب کردم، تا بیشتر از این بهت
آسیب نزنم."
تنهایی به معنای نبودن تو نیست، تنهایی من زمانی معنا پیدا
کرد که یه نگاه به زندگیم انداختم و فهمیدم با هر احتمال
موجودی که فکرش و بکنم، دیگه نمیتونم تو رو داشته
باشم...
از بند تولد زخم خورده بودم...از وقتی چشم به حقایق جهان
باز کرده بودم، درد شده بود حقیقت
من...نمیذاشتم...نمیتونستم بذارم تنها ستاره ام به درد من دچار
شه...اون برای چشیدن رنج من زیادی ظریف بود...هیچ شاهزاده
ای نباید معشوقه اش و ناامید کنه و من با ضعفم این کارو
کردم..."
_ کاش میشد، آدما با مرگ عشق بمیرن...اونوقت شاید انقدر
درد نداشت...
تا پارت بعد و حمایت شما خدافظ.
۶.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.