پارت ۷ عشق تا حد مرگ
خوب معلومه وقتی اینقد بازی میکنید تو پارک خوب باید خسته بشید.
چیهوپ : حالا غذا چیه
ا/ت:کیمچی. بشینید که بیارم.
جیهوب : باشه
صدای خنده های یون کل خونه رو پر کرده بود وای که چقدر این صدا ها رو دوست داشتم دیگه نمیخواستم به اون روز های قبل برگردم پیش اون آدم های بی احساس پیش کسایی که هیچ وقت خنده بلو نبودن
میخواستم تا عمر دارم پیش چیهوپ بمونم واقعا از دل و جون مایه میزاشت.
هیچ وقت تنهام نمیذاشت.
با صداش از فکرو خیالاتم بیرون اومدم
جیهوپ: خانم نمیخوای از این فکر و خیال بیای بیرون غذای ما رو بیاری
ا/ت: اوردم🤣
*پرش زمانی در تخت خواب*
یون رو خوابوندم و اومدم تو تخت دراز کشیدم که جیهوپ اومد
جیهوپ: باز به چی فک میکنی؟
ا/ت: به بورام فک میکنم اون کمکم کرد که من الان اینجام اگه اون روز نبود قطعا من اینجا نبودم.
جیهوپ : ناراحت نباش یک روز برمیگردیم پیشش
ا/ت:😄
ا/ت: حالا بگو امروز چیکارا کردی
جیهوپ:بگم ناراحت نمیشی
ا/ت:نه بگو
جیهوپ: بازی کردیم لباس هامون پاره شد رو هم آب پاچیدیم اما داداشت شوگا رو دیدم
چیهوپ : حالا غذا چیه
ا/ت:کیمچی. بشینید که بیارم.
جیهوب : باشه
صدای خنده های یون کل خونه رو پر کرده بود وای که چقدر این صدا ها رو دوست داشتم دیگه نمیخواستم به اون روز های قبل برگردم پیش اون آدم های بی احساس پیش کسایی که هیچ وقت خنده بلو نبودن
میخواستم تا عمر دارم پیش چیهوپ بمونم واقعا از دل و جون مایه میزاشت.
هیچ وقت تنهام نمیذاشت.
با صداش از فکرو خیالاتم بیرون اومدم
جیهوپ: خانم نمیخوای از این فکر و خیال بیای بیرون غذای ما رو بیاری
ا/ت: اوردم🤣
*پرش زمانی در تخت خواب*
یون رو خوابوندم و اومدم تو تخت دراز کشیدم که جیهوپ اومد
جیهوپ: باز به چی فک میکنی؟
ا/ت: به بورام فک میکنم اون کمکم کرد که من الان اینجام اگه اون روز نبود قطعا من اینجا نبودم.
جیهوپ : ناراحت نباش یک روز برمیگردیم پیشش
ا/ت:😄
ا/ت: حالا بگو امروز چیکارا کردی
جیهوپ:بگم ناراحت نمیشی
ا/ت:نه بگو
جیهوپ: بازی کردیم لباس هامون پاره شد رو هم آب پاچیدیم اما داداشت شوگا رو دیدم
۴.۱k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.