دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت چهارم
چرا در ۲ مهر ۱۳۹۲ ملاقات حسن روحانی و اوباما در میهمانی ناهار بان کیمون، دبیرکل وقت سازمان ملل، برگزار نشد و به مکالمه تلفنی روحانی در مسیر فرودگاه جِی. اف. کِی. تقلیل یافت؟
آیا روحانی برای ملاقات با اوباما از «اختیارات کامل» برخوردار نبود؟ پیشتر نوشتم که چنین نبود و خود روحانی نیز در مصاحبههای متعدد بر «اختیارات کامل» خویش تأکید میکرد. این «اختیاراتی» بود که به دو رئیس جمهور پیشین ایران، که هر دو مشتاق دیدار با رؤسای جمهور وقت آمریکا بودند (محمد خاتمی و محمود احمدینژاد)، داده نشد، ولی روحانی برغم برخورداری از این اختیارات از آن استفاده نکرد. چرا؟
پاسخ به این پرسش پیشینه و علل بحران مالی حاد کنونی ایران را روشن میکند.
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳ در فیسبوکم، در پاسخ به پرسشی، نوشتم:
«آقایان خاتمی و احمدینژاد مجوز نداشتند برای ملاقات با رؤسای جمهور آمریکا. طبعاً، مسئله باید ابتدا در ایران حل میشد. در آن زمان عدهای میخواستند این مذاکره را بدون مجوز رهبری انجام دهند که طبعاً بحران ایجاد میکرد. ما، که مسائل را رصد میکردیم، متوجه بودیم که روحانی مجوز دارد و در عالیترین سطوح هماهنگی شده. سخنان رهبری دال بر "نرمش قهرمانانه"، بیانیه سپاه، مواضع خبرگزاری فارس، و نرم شدن روزنامه کیهان در روز آخر، دلیل بر این بود که روحانی اختیارات تام دارد. چرا نشد؟ بنظر من فقط علت اقتصادی داشت و نگرانیهایی که القاء کردند به نیویورک درباره حساسیت شدید بازار و ضرورت حفظ دلار سه هزار تومانی.»
واقعیت همین بود. خبرهای مربوط به دیدار روحانی با اوباما سقوط شدید دلار از بالای ۳۰۰۰ تومان به ۲۸۶۰ تومان را در صبح ۲ مهر ۹۲ (روزی که قرار بود روحانی و اوباما ملاقات کنند) سبب شد تا ناگهان ولیالله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی، پس از «صبحانه کاری» خود، اعلام کرد «نرخ ارز در بازار به کف رسیده و کاهش بیشتر منطقی نیست.» بدینسان، با صدور فرمان «ایست» فوق، و عدم دیدار روحانی با اوباما در ضیافت ناهار همان روز، التهاب بازار فرونشست و قیمت دلار بار دیگر به بیش از ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت. شوک سخنان سیف در حدی بود که خبرگزاری فارس نوشت: «دولت دلال دلار است یا خادم مردم؟»
در ۳ مهر ۱۳۹۲/ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳ (یک روز پس از ماجرای فوق)، در واکنش به عملکرد روحانی و سیف، نوشتم:
«پیشنهاد میکنم همین وضع را ادامه دهند. خودشان ببُرند و بدوزند. میدانند کی دلار بالا میرود. با ارز پائین وارد کنند و با قیمت بالا بفروشند. دلار هزار تومانی را دیگر باید در خواب ببینیم. فرق نمیکند دولت دست چه کسی باشد. احمدینژاد، که دستور داد بیست روز ارز به بازار تزریق نشود و دلار را به سه هزار تومان و بالاتر رسانید؛ یا دیگران که همه چیز را در محاسبات "بسیار کارشناسی" خود میبینند بجز وضع بازار و مصیبت مردم را؛ نه فقط مردم تهیدست بلکه قاطبه مردم که زندگیشان فلج شده به خاطر سه برابر کاهش ثروت و زندگی و اندوختهشان. اسم این اگر "مافیا" نیست؛ لطف کنید و "مافیا" را برای من تعریف کنید.»
ادامه در قسمت پنجم
@abdollahshahbazi
قسمت چهارم
چرا در ۲ مهر ۱۳۹۲ ملاقات حسن روحانی و اوباما در میهمانی ناهار بان کیمون، دبیرکل وقت سازمان ملل، برگزار نشد و به مکالمه تلفنی روحانی در مسیر فرودگاه جِی. اف. کِی. تقلیل یافت؟
آیا روحانی برای ملاقات با اوباما از «اختیارات کامل» برخوردار نبود؟ پیشتر نوشتم که چنین نبود و خود روحانی نیز در مصاحبههای متعدد بر «اختیارات کامل» خویش تأکید میکرد. این «اختیاراتی» بود که به دو رئیس جمهور پیشین ایران، که هر دو مشتاق دیدار با رؤسای جمهور وقت آمریکا بودند (محمد خاتمی و محمود احمدینژاد)، داده نشد، ولی روحانی برغم برخورداری از این اختیارات از آن استفاده نکرد. چرا؟
پاسخ به این پرسش پیشینه و علل بحران مالی حاد کنونی ایران را روشن میکند.
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳ در فیسبوکم، در پاسخ به پرسشی، نوشتم:
«آقایان خاتمی و احمدینژاد مجوز نداشتند برای ملاقات با رؤسای جمهور آمریکا. طبعاً، مسئله باید ابتدا در ایران حل میشد. در آن زمان عدهای میخواستند این مذاکره را بدون مجوز رهبری انجام دهند که طبعاً بحران ایجاد میکرد. ما، که مسائل را رصد میکردیم، متوجه بودیم که روحانی مجوز دارد و در عالیترین سطوح هماهنگی شده. سخنان رهبری دال بر "نرمش قهرمانانه"، بیانیه سپاه، مواضع خبرگزاری فارس، و نرم شدن روزنامه کیهان در روز آخر، دلیل بر این بود که روحانی اختیارات تام دارد. چرا نشد؟ بنظر من فقط علت اقتصادی داشت و نگرانیهایی که القاء کردند به نیویورک درباره حساسیت شدید بازار و ضرورت حفظ دلار سه هزار تومانی.»
واقعیت همین بود. خبرهای مربوط به دیدار روحانی با اوباما سقوط شدید دلار از بالای ۳۰۰۰ تومان به ۲۸۶۰ تومان را در صبح ۲ مهر ۹۲ (روزی که قرار بود روحانی و اوباما ملاقات کنند) سبب شد تا ناگهان ولیالله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی، پس از «صبحانه کاری» خود، اعلام کرد «نرخ ارز در بازار به کف رسیده و کاهش بیشتر منطقی نیست.» بدینسان، با صدور فرمان «ایست» فوق، و عدم دیدار روحانی با اوباما در ضیافت ناهار همان روز، التهاب بازار فرونشست و قیمت دلار بار دیگر به بیش از ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت. شوک سخنان سیف در حدی بود که خبرگزاری فارس نوشت: «دولت دلال دلار است یا خادم مردم؟»
در ۳ مهر ۱۳۹۲/ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳ (یک روز پس از ماجرای فوق)، در واکنش به عملکرد روحانی و سیف، نوشتم:
«پیشنهاد میکنم همین وضع را ادامه دهند. خودشان ببُرند و بدوزند. میدانند کی دلار بالا میرود. با ارز پائین وارد کنند و با قیمت بالا بفروشند. دلار هزار تومانی را دیگر باید در خواب ببینیم. فرق نمیکند دولت دست چه کسی باشد. احمدینژاد، که دستور داد بیست روز ارز به بازار تزریق نشود و دلار را به سه هزار تومان و بالاتر رسانید؛ یا دیگران که همه چیز را در محاسبات "بسیار کارشناسی" خود میبینند بجز وضع بازار و مصیبت مردم را؛ نه فقط مردم تهیدست بلکه قاطبه مردم که زندگیشان فلج شده به خاطر سه برابر کاهش ثروت و زندگی و اندوختهشان. اسم این اگر "مافیا" نیست؛ لطف کنید و "مافیا" را برای من تعریف کنید.»
ادامه در قسمت پنجم
@abdollahshahbazi
۵.۲k
۱۱ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.