🖤پارت ۹ بیمار دوست داشتنی🖤
🖤 رفتم سالن دیدم مثل یه خرگوش کوچولو خوابیده میخواستم لپاش رو انقدر بکشم که کنده شه ولی هعیی
صبحانه رو آماده کردم اروم از خواب بیدارش کردم خیلی سخت بود دلم نمیومد
ات:کوک کوک بیدار شو کوککککککک
کوک:چی بله من کجام تو کی
ات:بابا پاشو خودت میفهمی (با خنده)
کوک:بیدار شدم تازه ویندوزم افتاد رفتم صبحانه خوردم که ات گفت
ات؛پاشو یه چیزی بپوش بریم بیرون کلی خرید داریم
کوک:باش
اززبان کوک
رفتیم بیرون کلی برام لباس خرید کلی هم وسایل اتاق تخت کمدو اینا یه گوشی هم برام گرفت که بتونم اگه جایی رفتم باهاش درارتباط باشم خلاصه خیلی خجالت کشیدم خیلی داره برام خرج میکنه رفتیم یکم بستنی خوردیم کلی هم غذاخوردم وایی دارم میترکم
ات:بخور که خیلی گشنته
از زبان ات
رفتیم خونه وسایل هم باما رسیدم همه ی اتاق روچیدن کوک هم مشخص بود که خوشحاله با خوشحالی اون منم خوشحال میشدم🖤
بنظرتون چرا ات برای کوک اینهمه وسیله گرفته مگه کوک قرار نیست بره
صبحانه رو آماده کردم اروم از خواب بیدارش کردم خیلی سخت بود دلم نمیومد
ات:کوک کوک بیدار شو کوککککککک
کوک:چی بله من کجام تو کی
ات:بابا پاشو خودت میفهمی (با خنده)
کوک:بیدار شدم تازه ویندوزم افتاد رفتم صبحانه خوردم که ات گفت
ات؛پاشو یه چیزی بپوش بریم بیرون کلی خرید داریم
کوک:باش
اززبان کوک
رفتیم بیرون کلی برام لباس خرید کلی هم وسایل اتاق تخت کمدو اینا یه گوشی هم برام گرفت که بتونم اگه جایی رفتم باهاش درارتباط باشم خلاصه خیلی خجالت کشیدم خیلی داره برام خرج میکنه رفتیم یکم بستنی خوردیم کلی هم غذاخوردم وایی دارم میترکم
ات:بخور که خیلی گشنته
از زبان ات
رفتیم خونه وسایل هم باما رسیدم همه ی اتاق روچیدن کوک هم مشخص بود که خوشحاله با خوشحالی اون منم خوشحال میشدم🖤
بنظرتون چرا ات برای کوک اینهمه وسیله گرفته مگه کوک قرار نیست بره
۱۸.۴k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.