(نفرت نا تمام)Part.1
جیمین*ویو
من جیمین هستم.
وقتی که بچه بودم مادر و پدرم رو کشتن.
و من میدونم اونا کی هستن.
من وقتی 4سالم بود بی پدر و مادر شدم.
و من 23 سال هست که منتظر موندم تا انتقامم رو ازشون بگیرم.
من فقط مادر بزرگم رو دارم.
من و مادر بزرگم به شهری اومدیم که دشمنامون هستن.
و می خوام انتقامم رو شروع کنم.
من می خوام اینجوری انتقام بگیرم که.
عذاب بکشت نه اینکه درجا بمیرن.
ا/ت*ویو
من 25سالم هست.
پدرم رو خیلی دوست دارم و پدرم هم من خیلی خیلی دوست داره.
ولی مادر ندارم اون مرده.
ولی وقتی نوزاد بودم.
خیلی خوشحالم که پدرم رو دارم.
من توی ذهنم همیشه یه رویا دارم.
مثل پسر رویا هام.
همیشه دوست دارم توی این شهر پسری که.
موهاش لخت باشه،چشاش رنگی،چهره خوشگل،خوش لباس،کیوت.
همیشه توی ذهنم همچین فردی رو تصور میکنم.
که توی ذهنم هم عاشقشم.
یه روزی اگه همچین کسی رو ببینم مطمئنن عاشقش میشم.
ولی متسفانه با پسر عموم ۲هفته دیگه عقد باید کنم.
من هر روز که از خواب پا میشم.
به بهونه ی این که بخوام برم شرکت پسر عموم رو ببینم.
میرم بیرون ولی واسه اینکه کسی شک نکنه پیش پسر عموم هم میرم.
ولی من پسر عموم رو دوست ندارم ولی اون از بچگی عاشقم بود.
جیمین*ویو
من می خوام برم شرکت دشمنام و50 درصد سهام شرکت رو بخرم.
و از پشت بهشون خنجر بزنم.
ولی این فقط اول راه هست
پایان
من جیمین هستم.
وقتی که بچه بودم مادر و پدرم رو کشتن.
و من میدونم اونا کی هستن.
من وقتی 4سالم بود بی پدر و مادر شدم.
و من 23 سال هست که منتظر موندم تا انتقامم رو ازشون بگیرم.
من فقط مادر بزرگم رو دارم.
من و مادر بزرگم به شهری اومدیم که دشمنامون هستن.
و می خوام انتقامم رو شروع کنم.
من می خوام اینجوری انتقام بگیرم که.
عذاب بکشت نه اینکه درجا بمیرن.
ا/ت*ویو
من 25سالم هست.
پدرم رو خیلی دوست دارم و پدرم هم من خیلی خیلی دوست داره.
ولی مادر ندارم اون مرده.
ولی وقتی نوزاد بودم.
خیلی خوشحالم که پدرم رو دارم.
من توی ذهنم همیشه یه رویا دارم.
مثل پسر رویا هام.
همیشه دوست دارم توی این شهر پسری که.
موهاش لخت باشه،چشاش رنگی،چهره خوشگل،خوش لباس،کیوت.
همیشه توی ذهنم همچین فردی رو تصور میکنم.
که توی ذهنم هم عاشقشم.
یه روزی اگه همچین کسی رو ببینم مطمئنن عاشقش میشم.
ولی متسفانه با پسر عموم ۲هفته دیگه عقد باید کنم.
من هر روز که از خواب پا میشم.
به بهونه ی این که بخوام برم شرکت پسر عموم رو ببینم.
میرم بیرون ولی واسه اینکه کسی شک نکنه پیش پسر عموم هم میرم.
ولی من پسر عموم رو دوست ندارم ولی اون از بچگی عاشقم بود.
جیمین*ویو
من می خوام برم شرکت دشمنام و50 درصد سهام شرکت رو بخرم.
و از پشت بهشون خنجر بزنم.
ولی این فقط اول راه هست
پایان
۱۹.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.