part 8
ولی نه اونم با من اومد تو ساختمون ات:تو هم تو همین ساختمونی یونگی:اره دیگه رسیدیم به طبقه ۳ که خونه من گفتم گفتم الان دیگه میره بعدش فهمیدم یونگی همون هم خونه جدیدمه که صاحبخونه دربارش صحبت میکرد.هردوتامون تعجب کردیم ولی خوشحال بودیم چون باهم دوستم بودیم.رفتیم خونه و من رفتم لباسامو عوض کردم و اومدم تو پذیرایی.
۹.۶k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.