تقدیر سیاه و سفید p77
تهیونگ پشت فرمون نشست و جونگ کوک هم کنارش
منو نامزد جونگ کوک یا همون ماری هم پشت بودیم
ماری سر صحبت با من رو باز کرد: خب ونسا جان تو چند سالته
لبخند کوتاهی زدم : ۲۰ ..تو چی
ماری: من ۲۱ سالمه تک فرزند هم هستم همیشه تنها بودم دوس داشتم یه خواهر داشتم ،اوممم شاید تو بتونی جای خواهرم باشی ن؟؟
گفتم: من یه برادر کوچیک تر دارم و خواهر هم نداشتم ...و فک کنم بتونیم دوستای خوبی بشیم
لبخنده عمیقی زد چال گونه هاش مشخص شد
دختر مهربونی بود به دلم نشست
ازجونگ کوک پرسيد : عزیزممم کی میرسیم ؟
جونگ کوک : حدود دو سه ساعت دیگه
کلافه به صندلی تکیه داد
ازش پرسیدم: کجا قراره بریم؟
ماری: تهیونگ یه کلبه روی تپه داره جای قشنگیه عکسشو دیدم
سرمو به شیشه گذاشتم و به آهنگی که از ضبط ماشین پخش میشد گوش دادم ...غم انگیز بود دلم گرفت
《نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن ،
که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم
از تو خواهش میکنم طاقت بیار یه ثانیه قول مردونه میدم ،دستاتو تنها نزارم
یکم به حرفم گوش کن من ندونسته عزیزم،تورو روندم از خودم ،
لحظه رو نگیر ازم یکم تحمل تا بگم
که نفهمیدم چرا از تو یه دنیا دور شدم
تو رو از دست بدم چیزی نمیمونه برام ،
مگه جز تو چیزی هم هست که از دنیا بخوام ،
نمیتونم ببینم یه نفس از تو جدام
نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم،
از تو خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه ،
اشک چشمامو ببین ببین نگاهم چی میشه
نرو خواهش میکنم دارم گناهمو میگم ،میدونم اونکه غرورتو ازت گرفت منم
اگه میتونی ببخش،
و گرنه بعد رفتنت شک نکن که از نفس کشیدنم دل میکنم...》
اشکام شیشه رو خیس کرده بود ،اهنگ وصف حال منو تهیونگ بود و بدجور حالمو داغون تر از اونی که بود کرد
اشکامو اروم پاک کردم تهیونگ داشت از آینه جلو نگام میکرد آهنگ رو عوض کرد که یه چیز بدتر از قبلیه اومد
《بی تو آوار شدم،از همه بیزار شدم،نیستی و من خواب ندارم
آخرش باخت دلم،با همه چیت ساخت دلم، نیستی و من خواب ندارم
اگه با من نباشی میخوام دنیا نباشه ،به این دلشوره ها عادت ندارم ،محال بی تو من طاقت بیارم،
منه دلواپسو تنها نزارن
شبای بیقراری ،چقد چشم انتظاری،یه کاری کن یکم اروم بگیرم،تو دنیای خودم بی تو اسیرم ،منه عاشق نزار تنها بمیرم...》
صدای هق هق ارومم توی ماشین با صدای اهنگ ترکیب شده بود ،
ماری دستمالی بهم داد تا اشکامو پاک کنم از طرز رانندگی تهیونگ مشخص بود که گریم بیقرارش کرده
منو نامزد جونگ کوک یا همون ماری هم پشت بودیم
ماری سر صحبت با من رو باز کرد: خب ونسا جان تو چند سالته
لبخند کوتاهی زدم : ۲۰ ..تو چی
ماری: من ۲۱ سالمه تک فرزند هم هستم همیشه تنها بودم دوس داشتم یه خواهر داشتم ،اوممم شاید تو بتونی جای خواهرم باشی ن؟؟
گفتم: من یه برادر کوچیک تر دارم و خواهر هم نداشتم ...و فک کنم بتونیم دوستای خوبی بشیم
لبخنده عمیقی زد چال گونه هاش مشخص شد
دختر مهربونی بود به دلم نشست
ازجونگ کوک پرسيد : عزیزممم کی میرسیم ؟
جونگ کوک : حدود دو سه ساعت دیگه
کلافه به صندلی تکیه داد
ازش پرسیدم: کجا قراره بریم؟
ماری: تهیونگ یه کلبه روی تپه داره جای قشنگیه عکسشو دیدم
سرمو به شیشه گذاشتم و به آهنگی که از ضبط ماشین پخش میشد گوش دادم ...غم انگیز بود دلم گرفت
《نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن ،
که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم
از تو خواهش میکنم طاقت بیار یه ثانیه قول مردونه میدم ،دستاتو تنها نزارم
یکم به حرفم گوش کن من ندونسته عزیزم،تورو روندم از خودم ،
لحظه رو نگیر ازم یکم تحمل تا بگم
که نفهمیدم چرا از تو یه دنیا دور شدم
تو رو از دست بدم چیزی نمیمونه برام ،
مگه جز تو چیزی هم هست که از دنیا بخوام ،
نمیتونم ببینم یه نفس از تو جدام
نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم،
از تو خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه ،
اشک چشمامو ببین ببین نگاهم چی میشه
نرو خواهش میکنم دارم گناهمو میگم ،میدونم اونکه غرورتو ازت گرفت منم
اگه میتونی ببخش،
و گرنه بعد رفتنت شک نکن که از نفس کشیدنم دل میکنم...》
اشکام شیشه رو خیس کرده بود ،اهنگ وصف حال منو تهیونگ بود و بدجور حالمو داغون تر از اونی که بود کرد
اشکامو اروم پاک کردم تهیونگ داشت از آینه جلو نگام میکرد آهنگ رو عوض کرد که یه چیز بدتر از قبلیه اومد
《بی تو آوار شدم،از همه بیزار شدم،نیستی و من خواب ندارم
آخرش باخت دلم،با همه چیت ساخت دلم، نیستی و من خواب ندارم
اگه با من نباشی میخوام دنیا نباشه ،به این دلشوره ها عادت ندارم ،محال بی تو من طاقت بیارم،
منه دلواپسو تنها نزارن
شبای بیقراری ،چقد چشم انتظاری،یه کاری کن یکم اروم بگیرم،تو دنیای خودم بی تو اسیرم ،منه عاشق نزار تنها بمیرم...》
صدای هق هق ارومم توی ماشین با صدای اهنگ ترکیب شده بود ،
ماری دستمالی بهم داد تا اشکامو پاک کنم از طرز رانندگی تهیونگ مشخص بود که گریم بیقرارش کرده
۳۵.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.