"Just dady mafia"

"Just dady mafia"
Part: ²⁹
انقدر داد زد و فشار عصبی بهش وارد شد از هوش رفت
یونگی: ای وای اجوماااا اجومااا*داد*
اجوما: بله ارباب ای خاک به سرم چش شده
یونگی: زنگ بزن دکتر خودم بیاد زود باش
همه اعضا بیدار شدن
نامجون: چه خبره چی شده؟
جین: این اینجا چی کار میکنه؟
کوک: این اوردتش*اشاره به یونگی*
تهیونگ: از اول صبح داره صدا میده
جی هوپ: بگو نمیزاره بخوابیم
جیمین: این کیه؟
یونگی: بابا یه دقیقه دهنتونو ببندین اجوما دکتر چی شد؟*داد*
اجوما: زنگ زدم ¹⁰ مین دیگه اینجاس
¹⁰ مین بعد دکتر اومد و ⁵ مین بغدش از اتاق اومد بیرون
یونگی: اقای دکتر چش شده؟
دکتر: اقای مین به خاطر فشار عصبی که بهش وارد شده بی هوش شده گلوش هم خراشیده شده در اثر داد هایی که زده بهش یه ارام بخش زدم تا یکی دو ساعت دیگه بیدار میشه فقط سعی کنید عصبانیش نکنید براشون خوب نیس
(قربون دکتر بودن خودم بشم چه دکتری هستم😎😏)
یونگی: دستتون درد نکنه لطف کردین
دکتر: خواهش میکنم*رفت*
پسرا به یونگی نگاه میکردن
یونگی: ها؟ چیه؟
نامجون: توضیح میخاییم
یونگی: توضیح چی؟
نامجون: دختره اینجا چی میخاد؟
یونگی: خب...
همه چیزو گف گشادیم میشه بنویسم 눈_눈
جیمین: خب این نشانه اب از عشق نیس؟
یونگی: اره دوسش دارم خوب شد
کوک: دیدی گفتم نامجون خان حالا بگو نه بگو دیگه
نامجون: من فقط میخاستم از یونگی طرفداری کنم