نگاه اول پارت ششم
د: نمیخام من میخام مال تو باشم برای همیشهه
کوک: گفتم گمشو(داد)
ات: داد ن.. نزنن(گریه)
د: نمیرممم(جیغ)
کوک: گفتم گمشوو(عربده و ترسناک)
کوک رفت سمتش و بزور بیرونش کرد و خیلی سریع اومد پیش ات
کوک: ات.. ات خوبی؟
ات میلرزید
کوک: هیییش بیبی. چیزی نیست فداتشم
ات: ب.. بغل.. بغلم... ک... کن(ترس)
کوک اتو بغل کرد
کوک: بیا فداتشم یکم بخواب استراحت کن خوب شی
ات: س.. سر منم.. ا.. اینجو.. ری.. داد.. م.. میز.. نی؟
کوک: معلومه که نه.. ولی.. اگه کار بد کنی اره
ات سرشو تو سینه کوک فرو کردـ
کوک: کیوتچهه
کوک سر اتو نوازش میکرد و کم کم خوابش برد و کوک کنارش خوابید
صبح روز بعد**
ات*
بیدار شدم دیدم کوک هنوز خوابیده
ات: کوکوو
کوک:...
ات: خرگوشمم
کوک: هووم
ات: بیدار شوو
کوک: یکم دیگه..
ات: عاش نه.. بیدار شووو
کوک: چراا
ات:نمیدونم بیدار شوو
کوک بیدار شد و نشست رو تخت
کوک: تو چرا خودت هنوز دراز کشیدی؟
ات: چون باید تورو بیدار میکردم
کوک: عه؟
ات: اررررررره
کوک شروع کرد به قلقلک دادن ات
ات: وایی تروخدا نکننن جیغغغ (خنده شدید)
نیم ساعت قلقلکش داد و بعد ولش کرد
ات: وایی مردم از خنددهه
کوک: همیشه باید بخندی
ات: اهوم
کوک: دوستت دارم عشق من
ات: منم کوکییممم
کوک اتو محکم بغل کرد
کوک: دوست داری امروز چیکار کنیم؟
ات: نمیدونم..
کوک: اگه کاری نداری باید یه سر برم شرکت
ات: اهوم برو(لبخند)
کوک سطحی لب اتو بوسید و پاشد و اماده شد
کوک: خدافظظ
ات: خدافظظظظظ
کوک رفت*
چند ساعت بعد**
ات*
یه صدا هایی میشنیدم رفتم پایین ببینم چیه که یه مرد غریبه دیدم
ات: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
تهیونگ: هیییششش.. منمممممممم
ات: تو کی هستیییییی
ته: عااش.. تو.. عاا با کلارا کات کرده.. عااشش..
ات؛ تو کی هستییی
ته: من دوست کوکم..
ات: اها.. اینجا چیکار میکنین؟
ته: اومدم باهم نوشیدنی بخوریم..
ات: اهاا.. خبب.. باشه بفرمایید..
ته: مرسی
ات و ته باهم کلیی نوشیدنی خوردن و مستتتتت شدن
ته اومد سمت ات و صورتشو به صورتش نزدیک کرد و اروم لباشو گذاشت رو لبای ات و ازش لب میگرفت و دستشو کرد تو شلوارش و ****(من با ادبم) رو میمالید و ات اروم ناله میکرد.
یکمی گذشت و ته کم کم شلوار اتو دراورد...
پاهاشو باز کرد و میخواست براش بخوره که..
کوک: گفتم گمشو(داد)
ات: داد ن.. نزنن(گریه)
د: نمیرممم(جیغ)
کوک: گفتم گمشوو(عربده و ترسناک)
کوک رفت سمتش و بزور بیرونش کرد و خیلی سریع اومد پیش ات
کوک: ات.. ات خوبی؟
ات میلرزید
کوک: هیییش بیبی. چیزی نیست فداتشم
ات: ب.. بغل.. بغلم... ک... کن(ترس)
کوک اتو بغل کرد
کوک: بیا فداتشم یکم بخواب استراحت کن خوب شی
ات: س.. سر منم.. ا.. اینجو.. ری.. داد.. م.. میز.. نی؟
کوک: معلومه که نه.. ولی.. اگه کار بد کنی اره
ات سرشو تو سینه کوک فرو کردـ
کوک: کیوتچهه
کوک سر اتو نوازش میکرد و کم کم خوابش برد و کوک کنارش خوابید
صبح روز بعد**
ات*
بیدار شدم دیدم کوک هنوز خوابیده
ات: کوکوو
کوک:...
ات: خرگوشمم
کوک: هووم
ات: بیدار شوو
کوک: یکم دیگه..
ات: عاش نه.. بیدار شووو
کوک: چراا
ات:نمیدونم بیدار شوو
کوک بیدار شد و نشست رو تخت
کوک: تو چرا خودت هنوز دراز کشیدی؟
ات: چون باید تورو بیدار میکردم
کوک: عه؟
ات: اررررررره
کوک شروع کرد به قلقلک دادن ات
ات: وایی تروخدا نکننن جیغغغ (خنده شدید)
نیم ساعت قلقلکش داد و بعد ولش کرد
ات: وایی مردم از خنددهه
کوک: همیشه باید بخندی
ات: اهوم
کوک: دوستت دارم عشق من
ات: منم کوکییممم
کوک اتو محکم بغل کرد
کوک: دوست داری امروز چیکار کنیم؟
ات: نمیدونم..
کوک: اگه کاری نداری باید یه سر برم شرکت
ات: اهوم برو(لبخند)
کوک سطحی لب اتو بوسید و پاشد و اماده شد
کوک: خدافظظ
ات: خدافظظظظظ
کوک رفت*
چند ساعت بعد**
ات*
یه صدا هایی میشنیدم رفتم پایین ببینم چیه که یه مرد غریبه دیدم
ات: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
تهیونگ: هیییششش.. منمممممممم
ات: تو کی هستیییییی
ته: عااش.. تو.. عاا با کلارا کات کرده.. عااشش..
ات؛ تو کی هستییی
ته: من دوست کوکم..
ات: اها.. اینجا چیکار میکنین؟
ته: اومدم باهم نوشیدنی بخوریم..
ات: اهاا.. خبب.. باشه بفرمایید..
ته: مرسی
ات و ته باهم کلیی نوشیدنی خوردن و مستتتتت شدن
ته اومد سمت ات و صورتشو به صورتش نزدیک کرد و اروم لباشو گذاشت رو لبای ات و ازش لب میگرفت و دستشو کرد تو شلوارش و ****(من با ادبم) رو میمالید و ات اروم ناله میکرد.
یکمی گذشت و ته کم کم شلوار اتو دراورد...
پاهاشو باز کرد و میخواست براش بخوره که..
۵.۶k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.