پارت ۱۹:
پرش زمانی به یک ماه بعد:
ویو تهیونگ
امروز رفتم دکتر جواب آزمایش ها رو بگیرم رفتم داخل بیمارستان شدم :
تق تق
دکتر: بفرمایید
+ سلام اقای دکتر
- سلام
رفت و نشست
+ خب اقای دکتر نتیجه ازمایش ها چطوره؟
- خب راستش یه سری کمبود ها تو بدنش هست که اونو ضعیف میکنه اگه برطرف نشه مشکل بزرگ تر میشه و زود زود غش میکنه
من براتون نسخه مینویسم و با یسری نکات
- بله چشم
میشه نکات رو بفرمایید؟
+اره ، راستش خب نباید زیاد رابطه داشه باشید چون بدنش ضعیفه و نمیتونه زیاد تحمل کنه و اینکه نباید بهش استرس وارد بشه
- بله چشم ولی اخه ما یه هفته دیگه عروسی مونه اون وقت ....
+ نه دیگه اون حالا میتونین اشکالی نداره ولی بعد اون دیگه کمتر بزارید اتفاق بیوفته تا بدنش قوی بشه
-چشم
+ اینم نسختون
- ممنون و از اتاق بیرون رفت
سوار ماشین شدم و به سمت خونه رفتم تا بورا رو بردارم بریم به سمت فرودگاه مامان باباشو برداریم و بریم خرید عروسی
ویو بورا:
وایییی امروز خیلی خوشحالم چون قراره مامان بابام بیان ولی خب داداشم روز عروسی میاد اونا زود اومدن واسه کمک و اینکه کنارم باشن
الاناس که قراره تهیونگ برسه و منم رفتم اماده شدم و یه لباس سفید با شلوار سیاه و یه کلاه سیاه پوشیدم رفتم پایین و کیف و گوشیم برداشتم رفتم بیرون دیدم تهیونگ دم در وایساده رفتم سوار ماشین شدم و.....
شرط ۳۰ تا لایک😘
۵ تا فالور🤗
برسونید بزارم💜
ویو تهیونگ
امروز رفتم دکتر جواب آزمایش ها رو بگیرم رفتم داخل بیمارستان شدم :
تق تق
دکتر: بفرمایید
+ سلام اقای دکتر
- سلام
رفت و نشست
+ خب اقای دکتر نتیجه ازمایش ها چطوره؟
- خب راستش یه سری کمبود ها تو بدنش هست که اونو ضعیف میکنه اگه برطرف نشه مشکل بزرگ تر میشه و زود زود غش میکنه
من براتون نسخه مینویسم و با یسری نکات
- بله چشم
میشه نکات رو بفرمایید؟
+اره ، راستش خب نباید زیاد رابطه داشه باشید چون بدنش ضعیفه و نمیتونه زیاد تحمل کنه و اینکه نباید بهش استرس وارد بشه
- بله چشم ولی اخه ما یه هفته دیگه عروسی مونه اون وقت ....
+ نه دیگه اون حالا میتونین اشکالی نداره ولی بعد اون دیگه کمتر بزارید اتفاق بیوفته تا بدنش قوی بشه
-چشم
+ اینم نسختون
- ممنون و از اتاق بیرون رفت
سوار ماشین شدم و به سمت خونه رفتم تا بورا رو بردارم بریم به سمت فرودگاه مامان باباشو برداریم و بریم خرید عروسی
ویو بورا:
وایییی امروز خیلی خوشحالم چون قراره مامان بابام بیان ولی خب داداشم روز عروسی میاد اونا زود اومدن واسه کمک و اینکه کنارم باشن
الاناس که قراره تهیونگ برسه و منم رفتم اماده شدم و یه لباس سفید با شلوار سیاه و یه کلاه سیاه پوشیدم رفتم پایین و کیف و گوشیم برداشتم رفتم بیرون دیدم تهیونگ دم در وایساده رفتم سوار ماشین شدم و.....
شرط ۳۰ تا لایک😘
۵ تا فالور🤗
برسونید بزارم💜
۱۰.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.