مدرسه ی خوناشام
مدرسه ی خوناشام
پارت ۷
راوی : هیوندا اومد سر کلاس و دخترا بهش گفتن دیروز یه اتفاقاتی افتاده هیوندا عاشقه تهیونگه
ویو ا.ت : رفتم داخل کلاس که با یه دختر خیلی خوشگل مواجه شدم که واسم چشم قوره رفت
ایشششششششششش
نشستم سرجام که تهیونگ وارد کلاس شد
ویو ته : نمیدونم چم شده انگار وقتی اتو میبینم بدنم یخ میکنه و قلبم تند تند میزنه نکنه نکنه .....
نکنه ...... عاشقش شدم
نه تهیونگ آروم باش فقط سعی کن عادی رقتار کنی
راوی : ته رفت نشست سرجاش
ا.ت : سلام * با لبخند *
ته : سلام * سرد *
ا.ت : می میخواستم ازت بابته دیروز عذرخواهی کنم ببخشید من نباید باهات اونجوری حرف میزدم
ویو ته : باورم نمیشد اون از قصد ترس عذر خواهی نکرد بخاطره ادبش بود اون خیلی دختره خوبیه
ته : اشکالی نداره
ویو هیوندا : دیدم اون دختره ی عوضی خیلی داره با تهیونگ صمیمی میشه که رفتم پیشه تهیونگ جونم
هیوندا :سلام ته عزیزم صبح قشنگت بخیر * نشست پیشه ته و دستشو انداخت دور گردنه ته و صورتشو به صورته ته نزدیک کرد *
ته : سلام صبحه توام بخیر * خودشو از هیوندا جدا کرد
معلم اومد و درسو دادو زنگ خورد
ویو ته : امروز سوآ غایب بود داشتم میرفتم تو حیاط که یکی هلم داد و باعث شد ساندویچم بیوفته
هیوندا : تو اون عوضی هستی که پیشه ته میشینه آرهههههههه*زد تو گوشه ا.ت*
ویو ا.ت : نمیتونستم هیچی بگم اونا همش داشتن منو میزدن منم فقط میتونستم گریه کنم که یهو تهیونگ اومد و
تهیونگ : دارید چیکار میکنید عوضیااااااااااااااااااااا
راوی : که یکدفعه چشم هایه ته قرمز شد و پوستش مثله گچ سفید انگار تو راهرو گردباد راه افتاد گردبادی از جنسه خون که دوره تهیونگ بود که یکدفعه لباسای ته تغییر کرد و ناخن های دستش بلند شد
هیوندا : داشتم از وحشت میمردم شنیده بودم که تهیونگ شاهزاده ی خوناشاماس و به خاطره خشن بودنش لقبه اربابه تاریکی رو گرفته ولی باور نمیکردم که الان به چشم دیدم
ته : تو چطور جرئت کردی که دوست دختره منو کتک بزنی ها
راوی : که یکدفعه ته شلاقه شو که از جنسه خون بود رو دوره هیوندا پیچید و اونو کشوند سمته خودش
هیوندا : ته داری چیکار میکنی توروخدا ولم کن * گریه *
ته : دوست داری چجوری بکشمت
یا اینکه نکشمت
زجر کشت کنم
راوی : ته تمامه این حرفارو با لبخند و اون دندون هایه نیشه بلندش به هیوندا گفت
که یکدفعه............
ادامه دارد...
خب خب شرمنده اگه یه ذره یه انگدر ماورایی شد ۱ یا ۲ پارت دیگه این فیکم تموم میشه و میرسیم به شرطا
بله بله درسته این سری شرطی نداریم
هوراااااااااااااااااااااااااا
پارت ۷
راوی : هیوندا اومد سر کلاس و دخترا بهش گفتن دیروز یه اتفاقاتی افتاده هیوندا عاشقه تهیونگه
ویو ا.ت : رفتم داخل کلاس که با یه دختر خیلی خوشگل مواجه شدم که واسم چشم قوره رفت
ایشششششششششش
نشستم سرجام که تهیونگ وارد کلاس شد
ویو ته : نمیدونم چم شده انگار وقتی اتو میبینم بدنم یخ میکنه و قلبم تند تند میزنه نکنه نکنه .....
نکنه ...... عاشقش شدم
نه تهیونگ آروم باش فقط سعی کن عادی رقتار کنی
راوی : ته رفت نشست سرجاش
ا.ت : سلام * با لبخند *
ته : سلام * سرد *
ا.ت : می میخواستم ازت بابته دیروز عذرخواهی کنم ببخشید من نباید باهات اونجوری حرف میزدم
ویو ته : باورم نمیشد اون از قصد ترس عذر خواهی نکرد بخاطره ادبش بود اون خیلی دختره خوبیه
ته : اشکالی نداره
ویو هیوندا : دیدم اون دختره ی عوضی خیلی داره با تهیونگ صمیمی میشه که رفتم پیشه تهیونگ جونم
هیوندا :سلام ته عزیزم صبح قشنگت بخیر * نشست پیشه ته و دستشو انداخت دور گردنه ته و صورتشو به صورته ته نزدیک کرد *
ته : سلام صبحه توام بخیر * خودشو از هیوندا جدا کرد
معلم اومد و درسو دادو زنگ خورد
ویو ته : امروز سوآ غایب بود داشتم میرفتم تو حیاط که یکی هلم داد و باعث شد ساندویچم بیوفته
هیوندا : تو اون عوضی هستی که پیشه ته میشینه آرهههههههه*زد تو گوشه ا.ت*
ویو ا.ت : نمیتونستم هیچی بگم اونا همش داشتن منو میزدن منم فقط میتونستم گریه کنم که یهو تهیونگ اومد و
تهیونگ : دارید چیکار میکنید عوضیااااااااااااااااااااا
راوی : که یکدفعه چشم هایه ته قرمز شد و پوستش مثله گچ سفید انگار تو راهرو گردباد راه افتاد گردبادی از جنسه خون که دوره تهیونگ بود که یکدفعه لباسای ته تغییر کرد و ناخن های دستش بلند شد
هیوندا : داشتم از وحشت میمردم شنیده بودم که تهیونگ شاهزاده ی خوناشاماس و به خاطره خشن بودنش لقبه اربابه تاریکی رو گرفته ولی باور نمیکردم که الان به چشم دیدم
ته : تو چطور جرئت کردی که دوست دختره منو کتک بزنی ها
راوی : که یکدفعه ته شلاقه شو که از جنسه خون بود رو دوره هیوندا پیچید و اونو کشوند سمته خودش
هیوندا : ته داری چیکار میکنی توروخدا ولم کن * گریه *
ته : دوست داری چجوری بکشمت
یا اینکه نکشمت
زجر کشت کنم
راوی : ته تمامه این حرفارو با لبخند و اون دندون هایه نیشه بلندش به هیوندا گفت
که یکدفعه............
ادامه دارد...
خب خب شرمنده اگه یه ذره یه انگدر ماورایی شد ۱ یا ۲ پارت دیگه این فیکم تموم میشه و میرسیم به شرطا
بله بله درسته این سری شرطی نداریم
هوراااااااااااااااااااااااااا
۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.