ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت₁₀
تهیونگ:ببین جونگکوک تو باید بری به یکی از پسرایی که میشناسی بگی که با میونگ رابطه......داشته باشه بعد ازشون عکس و یا فیلم بگیره برات بفرسته
جونگکوک:اووو ایده خوبیه ها ولی آخه به کی بگم
جیمین:سوهو
جونگکوک:چی سوهو
جیمین:اوهوم اون میتونه اینکارو کنه
جونگکوک:راست میگیا.....کسی شماره سوهو رو داره؟
نامجون:میدونم جیهوپ داره
جونگکوک:پس بریم خونه جیهوپ
اعضا رفتن پیش جیهوپ و قضیه رو کامل براش توضیح دادن)
جیهوپ:پس که اینطور من الان به سوهو زنگ میزنم و تو باهاش صحبت کن
جونگکوک:باشه
جیهوپ زنگ زد)
................
..........................
سوهو:الو
جونگکوک:سلام سوهو منم جونگکوک
سوهو:سلام چطوری
جونگکوک:قربونت میگم سوهو به کمکت نیاز دارم
سوهو:جان
جونگکوک همه چیو به سوهو گفت)
سوهو:باشه فهمیدم امشب اوکیه؟
جونگکوک:امشب...
تهیونگ اشاره میکنه که آره)
جونگکوک:آره آره اوکیه
سوهو:پس بیاین بار.....(اسم یه بار رو میگه)
جونگکوک:اوک بای
سوهو:بای
قطع کرد)
جین:خب بریم؟
جیهوپ:وایستین منم لباسامو بپوشم بیام
شوگا:جیهوپ تو هنوز حالت خوب نشده که
جیهوپ:نه نه خوبم الان سریع حاضر میشم
جیهوپ آماده میشه و همگی به سمت بار میرن)
نامجون:بچه ها سوهو اونجاست
شوگا: کو کجاست....چرا من این بزغاله رو پیدا نمیکنم
جیهوپ:اینا هاششششش
سوهو:سلام دوستان
جونگکوک:سلام
سوهو:خب الان میخواین چیکار کنین؟
جونگکوک:الان باید کاری کنیم که میونگ بیاد
شوگا:بنظرم میگم که بهش زنگ بزن بگو میخوام باهات حرف بزنم
جونگکوک:هوفففف به ناچار باشه
...........
..................
میونگ:بله؟
جونگکوک:میای بار.....تا صحبت کنیم؟
میونگ:اوکی
میونگ بعد 1 ساعت امد)
میونگ:بله؟
جونگکوک:بشین
فقط یچیزی بگم اینجا جونگکوک لحنش سرد نیست و اعضا با سوهو رفتن یه گوشه از بار نشستن تا تو چشم نباشن)
میونگ:اوهوم
جونگکوک:میونگ چرا نمیزاری ازت طلاق بگیرم
لیوان ویسکی میونگ رو پر میکنه)
میونگ:چون دوست دارم(اصلا توجه نمیکرد که جونگکوک چقدر براش داره ویسکی میرزه و همرو سر میکشه)
جونگکوک:ولی من دوست ندارم
میونگ:عاشقم میشی
جونگکوک:نمیشم
میونگ:میشی عشقم(گیج)
جونگکوک:میونگ لج بازی رو بزار کنار بیا طلاق بگیریم
میونگ:نههههههه(کامل مست شده)
جونگکوک به سوهو اشاره میکنه که میونگ رو ببره)
صبح)
میونگ:اخخخ سرم من کجام
میونگ:بلند شد دید روی تخت لخت هست و توی اتاق خودش نیست)
میونگ:میدونستم جونگکوک عاشقم میشه
بهتره لباسامو بپوشم برم خونه:)
خونه جونگکوک)
میونگ:عشقم من امدم
جونگکوک:به من نگو عشقمممم(عصبی)
میونگ:چ..چرا
به آخرای فیک داریم میرسیم
پارت₁₀
تهیونگ:ببین جونگکوک تو باید بری به یکی از پسرایی که میشناسی بگی که با میونگ رابطه......داشته باشه بعد ازشون عکس و یا فیلم بگیره برات بفرسته
جونگکوک:اووو ایده خوبیه ها ولی آخه به کی بگم
جیمین:سوهو
جونگکوک:چی سوهو
جیمین:اوهوم اون میتونه اینکارو کنه
جونگکوک:راست میگیا.....کسی شماره سوهو رو داره؟
نامجون:میدونم جیهوپ داره
جونگکوک:پس بریم خونه جیهوپ
اعضا رفتن پیش جیهوپ و قضیه رو کامل براش توضیح دادن)
جیهوپ:پس که اینطور من الان به سوهو زنگ میزنم و تو باهاش صحبت کن
جونگکوک:باشه
جیهوپ زنگ زد)
................
..........................
سوهو:الو
جونگکوک:سلام سوهو منم جونگکوک
سوهو:سلام چطوری
جونگکوک:قربونت میگم سوهو به کمکت نیاز دارم
سوهو:جان
جونگکوک همه چیو به سوهو گفت)
سوهو:باشه فهمیدم امشب اوکیه؟
جونگکوک:امشب...
تهیونگ اشاره میکنه که آره)
جونگکوک:آره آره اوکیه
سوهو:پس بیاین بار.....(اسم یه بار رو میگه)
جونگکوک:اوک بای
سوهو:بای
قطع کرد)
جین:خب بریم؟
جیهوپ:وایستین منم لباسامو بپوشم بیام
شوگا:جیهوپ تو هنوز حالت خوب نشده که
جیهوپ:نه نه خوبم الان سریع حاضر میشم
جیهوپ آماده میشه و همگی به سمت بار میرن)
نامجون:بچه ها سوهو اونجاست
شوگا: کو کجاست....چرا من این بزغاله رو پیدا نمیکنم
جیهوپ:اینا هاششششش
سوهو:سلام دوستان
جونگکوک:سلام
سوهو:خب الان میخواین چیکار کنین؟
جونگکوک:الان باید کاری کنیم که میونگ بیاد
شوگا:بنظرم میگم که بهش زنگ بزن بگو میخوام باهات حرف بزنم
جونگکوک:هوفففف به ناچار باشه
...........
..................
میونگ:بله؟
جونگکوک:میای بار.....تا صحبت کنیم؟
میونگ:اوکی
میونگ بعد 1 ساعت امد)
میونگ:بله؟
جونگکوک:بشین
فقط یچیزی بگم اینجا جونگکوک لحنش سرد نیست و اعضا با سوهو رفتن یه گوشه از بار نشستن تا تو چشم نباشن)
میونگ:اوهوم
جونگکوک:میونگ چرا نمیزاری ازت طلاق بگیرم
لیوان ویسکی میونگ رو پر میکنه)
میونگ:چون دوست دارم(اصلا توجه نمیکرد که جونگکوک چقدر براش داره ویسکی میرزه و همرو سر میکشه)
جونگکوک:ولی من دوست ندارم
میونگ:عاشقم میشی
جونگکوک:نمیشم
میونگ:میشی عشقم(گیج)
جونگکوک:میونگ لج بازی رو بزار کنار بیا طلاق بگیریم
میونگ:نههههههه(کامل مست شده)
جونگکوک به سوهو اشاره میکنه که میونگ رو ببره)
صبح)
میونگ:اخخخ سرم من کجام
میونگ:بلند شد دید روی تخت لخت هست و توی اتاق خودش نیست)
میونگ:میدونستم جونگکوک عاشقم میشه
بهتره لباسامو بپوشم برم خونه:)
خونه جونگکوک)
میونگ:عشقم من امدم
جونگکوک:به من نگو عشقمممم(عصبی)
میونگ:چ..چرا
به آخرای فیک داریم میرسیم
۲.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.